Alisdair Hogarth (پیانیست) میگوید: «یک آکومپانیمان (همراهی) خوب، تنها به معنای رسیدن به همان سرعت پارتنرتان نیست. این کار درمورد خوب گوش دادن، به اشتراک گذاشتن و گاهی انجام انتقال در آخرین لحظات است.»
من بیش از 18 سال با گروه آوازی خود، The Prince Consort، کار کردهام و چیزهایی را در مورد دنیای مخفی آکومپانیمان پیانو آموختهام. باور کنید یا نه، پیش از ورود به دانشگاه، حتی در یک رسیتال آوازی شرکت نکرده بودم. تا آن زمان، روی تکنوازی تمرکز داشتم. من عاشق موسیقی مجلسی بودم اما هرگز واقعا فرصتی برای بررسی رپرتوار این نوع موسیقی پیدا نکردم، زیرا پیدا کردن نوازندهای برای همراهی، در خارج از دانشگاه، کار سختتری است.
سپس، به من این فرصت داده شد که نتهای Andrew West، پیانیستی که در دانشکدهام در کمبریج، با Mark Padmore (خوانندهی تنور) رسیتال داشت را ورق بزنم. آنها در حال اجرای حماسهی «Die schöne Müllerin» از شوبرت بودند و هیچ چیز نمیتوانست مرا برای تاثیری که آن چرخه بر من داشت آماده کند. آن اجرا چشم و گوش مرا کاملا باز کرد؛ نشستن در کنار «اندرو» در حالی که همهی کاراکترها (و رنگها) را به هم پیوند میداد تا آنچه را که در هر آهنگ اتفاق میافتاد برجسته کند، یک تجربهی هیجانانگیز بود و من شگفتزده شدم که او چگونه به وضوح توانست یک بوم موسیقی ایجاد کند تا مارک بتواند داستان موسیقی خود را روی آن نقاشی کند. این کار او واقعا مرا تحت تاثیر قرار دارد و منجر به ایجاد تغییر در من شد. من در کالج موسیقی رویال به تحصیل پرداختم و در آنجا گروه آوازی خود را با نام The Prince Consort تشکیل دادم که منحصرا بر روی رپرتوارهایی تمرکز دارد که با همراهی پیانو هستند.
چه کسی دیگری را دنبال میکند؟

یک عقیدهی رایج این است که «همراه کننده»، خواننده را دنبال میکند.
خارج از حوزهی موسیقی، اگر قرار باشد فردی را در رویدادی «همراهی» کنید، همگام با او قدم میزنید و مطمئنا او را عینا در سایهی حرکاتش دنبال نخواهید کرد.
در واقع بیشتر اوقات پیشبینی خواهید کرد که چه اتفاقی قرار است رخ دهد. این یک بازی حدسی است، اما وقتی به آن عادت کنید، کاملا قابل درک میشود. مطمئنا شما ناگزیر خود را در حالتی مییابید که به آنچه آنها انجام میدهند واکنش نشان میدهید اما در یک اجرای عالی، بیشتر این احساس وجود دارد که هر دو نوازنده به دنبال اهداف یکسان در موسیقی هستند، حتی اگر گاهی اوقات مسیرهای آنها کاملا ( نت به نت) با هم مطابقت نداشته باشد.
میتواند بسیار هیجان انگیز باشد که این دو در بعضی مواقع دقیقا همراه هم نباشند.
بسیار تاثیرگذار خواهد بود که پیانو را در حینی که صدای خواننده برجسته است، کمی مخفی نگه دارید (و یا برعکس) و تنشی بین مجریان ایجاد کنید. (نه تنشی آنچنان زیاد که منجر به دعوا در پشت صحنه یا حتی بدتر، بر روی صحنه شود!) Kathleen Battle، خوانندهی سوپرانوی آمریکایی، به خاطر قطع کردن اجرای همراهانش بر روی صحنهی اجرای واقعی شناخته شده است؛ او در آن اجرا دوست نداشت که چگونه نوازندگان مقدمهی یک آهنگ را با سرعت نواختند و آن را سریع معرفی کردند.
پیروزی برای چپ دستها
من همیشه کنسرتهای انفرادی و کنسرتهای موسیقی مجلسی را در یک فصل کنسرت اجرا کردهام و نکتهای که توجهم را به خودش جلب کرد این بود که همراهی (آکومپانیمان)، از نظر فیزیکی مانند اجرای تکنوازی پیانو نیست.
«راجر وینولز»، یکی از معلمان فوق العادهی من در دانشگاه موسیقی رویال، یکبار اشاره کرد که وقتی فردی قطعهای را تکنوازی میکند؛ اغلب روی ملودی دست راست تاکید دارد، چراکه این مهمترین قسمت است. قسمت مهم بعدی، بخش «باس» در دست چپ است و درنهایت بخشهای هارمونیکی که فاصلهی بین این دو را پر میکنند (مانند مربایی در ساندویچ «تربل» و «باس» شما!) بنابراین، در یک رسیتال تک نوازی پیانو، تکیهی شما معمولا بر دست راست خواهد بود. در حقیقت نهتنها دست راست بلکه انگشت پنجم دست راست، چراکه اغلب نت بالای یک آکورد را بلندتر از سایر نتهای آکورد مینوازید.
در هنگام همراهی؛ ملودی و این نتها اغلب توسط ساز تکنواز نواخته میشوند. این بدان معناست که دست راست شما دیگر بهعنوان ستون برای قطعه عمل نمیکند. از آنجایی که دست چپ، بخش باس (مهمترین بخش قطعه در وهلهی دوم) را مینوازد، کنترل را تصاحب میکند و دست راست جاهای خالی هارمونیک را پر میکند. بر همین اساس احتمالا خوب باشد که همهی چپ دستها نوازندهی همراه شوند!
آیا خیلی بلند نوازندگی میکنید؟
به عنوان پیانیست همراه، سوال همیشگی که از خود میپرسیم این است که «آیا من خیلی بلند مینوازم؟». این سوال عنوان کتابی از Gerald Moore درمورد نقش نوازندهی همراه است.

قابل درک است که اغلب خوانندگان، حتی بیشتر از نوازندگان، نگران این موضوع باشند. دیدن نگرانی چندین تکنواز و مخاطب، باعث شد که مشتاق باشم با درب بستهی پیانو نوازندگی کنم و طیف رنگی کاملی را به نمایش بگذارم. در پیانوهای گرند این قابلیت وجود دارد که بتوانید درب آن را کاملا ببندید و یا آن را در حالت نیمهباز قرار دهید.
این یک تصور غلط رایج است که بستن درب پیانو باعث آرامتر شدن صدای آن میشود. آرامتر نواختن بر عهدهی نوازنده است و در واقع اگر درب پیانو در حالت نیمهباز قرار داشته باشد، بیشتر از حالت کاملا باز بر نوازندگی تکنواز تاثیرگذار خواهد بود، زیرا صدا از مسیر باریکی خارج شده و مانند یک پرتوی لیزر به مخاطب میرسد.
بافت، نه حجم
داشتن تعادل در نوازندگی جدا از ویژگی باز یا بسته بودن درب پیانو، بیشتر به بافت صدا مرتبط است تا بلندی و حجم آن. منظور از «بافت»، پیچیدگی آهنگسازی است؛ چیزی که با افزودن لایهها یا عناصر مختلف (از جمله ملودی، آکورد و صداها) ساخته میشود.
وقتی در سالن عظیمی مانند سالن Bridgewater منچستر با ظرفیت تقریبا 2500 نفر نوازندگی میکنید، باید صدایی ایجاد کنید که به پشت سالن پرواز کند و در عین حال مانع شنیده شدن صدای همراه شما نشود. برای اینکار باید مهمترین قسمت بافت پیانو را با قدرت به نمایش بگذارید، در حالیکه حجم صدای سایر قسمتهای بافت را پایین نگه میدارید. اگر در حین اجرا صدای رسا ایجاد نکنید، مخاطبان انتهای سالن صدای ساز شما به سختی خواهند شنید.

انتقال گام از نگاه مخاطب
در رسیتالهای آوازی در سالنهای برجسته مانند Wigmore، نوازنده اغلب باید بخش پیانو را با انتقال و در یک گام متفاوت اجرا کند تا با صدای خواننده متناسب باشد (البته پیش از اجرا، این کار را تمرین کردهاند).
هیچ یک از مخاطبان نباید متوجه انتقالی باشند که صورت میگیرد، در غیر این صورت اجرای خوبی نداشتهاید.
چیزی در مورد موسیقی مجلسی وجود دارد که شما را به عنوان نوازنده مجبور میکند نه تنها به سایر نوازندگان، بلکه به خودتان در واکنش به آنها نیز عمیقتر گوش کنید. نمونههای بسیاری در کنسرتوها وجود دارد که شامل نوازندگی تکنواز با بخش کوچکی از ارکستر میشود، درست مانند موسیقی مجلسی (به تکنوازی در شروع موومان آهستهی کنسرتو پیانو راخمانینوف شماره 2 فکر کنید). ما برای اینکه تکنوازهای خوبی باشیم باید بتوانیم با دیگران نیز نوازندگی کنیم.
دربارهی نویسنده:
Alisdair Hogarth با سابقهای برجسته در تکنوازی و همنوازی، یک پیانیست همه کاره است که تکنیک قوی را با رویکردی تازه و معاصر ترکیب کرده است. هوگارت رهبر و پیانیست The Prince Consort است.
منبع: Pianistmagazine