محمدرضا شجریان، موسیقیدان، استاد آواز و خواننده موسیقی اصیل ایرانی، عصر پنجشنبه 17 مهر 1399 بعد از سالها مبارزه با بیماری، در بیمارستان جم تهران درگذشت.
او را میتوان محبوبترین موسیقیدان ایرانی در عصر حاضر و حتی قرن اخیر دانست. شجريان در دهه پنجاه، وارد رادیو شد و در برنامه گلها که در حوزه موسیقی ایرانی برنامهای جدی به شمار میرفت به عنوان خواننده به اجرا پرداخت. او اجرای حدود 99 برنامه گلها را در کارنامه خود دارد. این برنامه نقش بسزایی در اشاعه موسیقی و شعر کلاسیک ایرانی داشته است. شجریان در زمان همکاری با رادیو، آواز خود را با ساز هنرمندانی چون احمد عبادی، حسن کسایی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف و فرامرز پایور اجرا میکرد.
او همچنین در هشت دوره برنامه جشن هنر که از سال 1346 تا 1356 در شیراز برگزار میشد شرکت کرد و اولین کنسرت خود را نیز در جشن هنر برگزار کرد.
در همان دهه پنجاه، استاد شجریان وارد مرکز حفظ و اشاعه موسیقی شد. این مرکز در آموزش موسیقی به جوانان و دانشجویان موسیقی نقش مهمی داشت. شجریان در اینجا در کنار هنرمندانی مثل محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، مجید کیانی، داریوش پیرنیاکان، نورالدین رضوی سروستانی، داریوش طلایی و… به فعالیت پرداخت.
در اواخر دهه پنجاه، همکاری خود را با کانون چاووش آغاز کرد. افراد شاخصی که شجریان در این کانون با آنها همکاری داشت محمدرضا لطفی و هوشنگ ابتهاج بودند. حاصل همکاری او با این کانون، آلبومهای چاووش 1 تا 12 بودند که متناسب با فضای سیاسی و اجتماعی آن دوران ساخته شده بودند. در این دوران شجریان و لطفی همکاری تنگاتنگی داشتند و آثار مشترکی ارائه دادند. اما مدتی بعد این دو هنرمند به خاطر وجود برخی اختلافنظرها از یکدیگر فاصله گرفتند. پس از این دوران و در اوایل دهه شصت، استاد شجریان همکاری نزدیکی را با پرویز مشکاتیان آغاز کرد که این همکاری تا دهه هفتاد ادامه یافت. آثار مهمی مثل بیداد، آستان جانان، سرّ عشق (ماهور)، نوا، دستان، گنبد مینا، دود عود، جان عشاق و قاصدک حاصل این همکاری هستند. پس از آن شجریان با هنرمندان مختلفی همکاری داشت و همچنین همکاری تازهای را با محمدرضا لطفی از سر گرفت. در اواخر دهه هفتاد نیز با حسین علیزاده و کیهان کلهر آغاز به کار کرد. در سال 1382 این سه هنرمند، به نشانه همدردی با مصیبتزدگان زلزله بم، کنسرتی با عنوان «همنوا با بم» را برگزار کردند. این کنسرت با استقبال فراوانی مواجه شد و همچنان از آثار ماندگار کارنامه شجریان است.
محمدرضا شجریان در سال ۱۳۷۸ جایزه پیکاسو و همچنین دیپلم افتخار از طرف سازمان یونسکو در پاریس را دریافت کرد. این جایزه هر پنج سال یک بار به هنرمندی اهدا میشود که برای شناساندن فرهنگ و هنر کشورش میکوشد.
او همچنین در سال ۲۰۰۶ نشان موتزارت را از سازمان یونسکو دریافت کرد.
محمدرضا شجریان ۲ سال به خاطر آلبومهای «فریاد» و «بی تو بهسر نمیشود» نامزد جایزه گرمی شد.
این استاد موسیقی سهم بسیاری در شناساندن اشعار شاعران کلاسیک ایرانی چون حافظ، سعدی، مولانا، عطار، باباطاهر و خیام، به مردم ایران ادا کرده است. در برخی کنسرتها و آثار خود نیز از «شعر نو» شاعران معاصر از جمله فریدون مشیری، نیما یوشیج، سهراب سپهری، محمدرضا شفیعی کدکنی، مهدی اخوان ثالث و هوشنگ ابتهاج استفاده کردهاست.
استاد شجریان روز شنبه ۱۹ مهر 1399 در آرامگاه فردوسی در میان خیل هواداران و دوستداران خود به خاک سپرده شد.
شجریان از نگاه دیگران
هوشنگ ابتهاج:
رضا!
من نمیتوانم تصور بکنم ایران باشد و بگویند شجریان نیست؛ یعنی من اصلاً ایران بدون شجریان را نمیتوانم تصور بکنم.
شفیعی کدکنی:
مسلم است؛ مثل حافظ میماند، اگر حافظ نباشد ایران وجود ندارد.
30 بهمن 1394، منزل سایه
(بخشی از گفتوگوی استادان هوشنگ ابتهاج و محمدرضا شفیعیکدکنی به روایت دکتر معصومه امیرخانلو)
عبور از شجریان خیلی سخته واقعاً… باید امکانات عجیب و غریب صدای اونو، شیرینی و وسعت صدای اونو داشته باشی… از یه طرف قُدّی و سرکشی شجریانو هم داشته باشی که جایی که خیال میکردی دیگه نمیتونه بخونه، او میخوند، درنمیرفت؛ گاهی بهش میگفتم:
«آقا! نمیشه، حنجرهتو اذیت نکن…»
ولی شجریان میخوند، میخوند، میخوند تا بالأخره موفق میشد! (لبخند)
صدای شجریان یه چیز استثنائیه… یه تصادف عجیب و غریب طبیعته؛ جنس صدا، وسعت صدا، قدرت صدا، زلالی صدا، شیرینی صدا… هر کدوم از اینها رو یه خواننده داره…
بعد اون عطش یادگیری که از هر کی میتونسته یاد گرفته، هوش، نبوغ… خیلی آدم عجیبیه.
از کتاب «پیر پرنیاناندیش»
داریوش پیر نیاکان:
تا دویست سال آینده هم فردی مانند شجریان در موسیقی ایران ظهور نخواهد کرد. شجریان در قلهای قرار دارد که ممکن است کسی همسطح آن قله شود، اما آن قله نخواهد شد. این را به زرث قاطع میگویم. شجریان در موسیقی مثل حافظ است، مثل فردوسی است. پیش از شجریان هم استادان زیادی داریم، مثل طاهرزاده، اقبالالسلطان، ظلی، قمر، تاج و… اینها عالی بودند اما هیچکدام شجریان نبودند، شجریان همه اینها است. زیرا شجریان همه ابعاد را با هم دارد. من از نزدیک با او زندگی کردم. ایشان فقط در موسیقی در اوج نیست. در ادبیات و رفتار اجتماعی و رفتار سیاسی هم همین است. او یک اعجوبه است. خطاط است، کوهنورد است. اینها در یک آدم جمع نمیشود. بنابراین نمیگویم قله دیگری به وجود نمیآید. میگویم این قله نخواهد شد.