جلسهی دوم: ادامهی مبحث گامها – مدهای موسیقی
در جلسهی دوم تئوری موسیقی، به گامهای پرکاربرد پنتاتونیک، بلوز (هگزاتونیک)، مدهای موسیقی و گامهای تمامپرده و اکتاتونیک میپردازیم.
در جلسهی گذشته به گامهای ماژور، مینور و تاثیر ساختار آنها بر سرکلید گامها پرداختیم. متوجه شدیم که هر گام ماژور به دو تتراکورد (دانگ) تقسیم میشود و ارتباط نزدیکی با گامهای همسایهی خود دارد.
با بررسی انواع گام مینور دریافتیم که چگونه درجات ششم و هفتم گام مینور طبیعی، بر اساس محتوای موسیقی، آلتره میشوند. (کاربرد گام مینور هارمونیک یا ملودیک)
گام پنتاتونیک (Pentatonic scale)
در موسیقی مناطق آسیایی از گام پنتاتونیک استفاده شده است؛ خصوصا در موسیقی سنتی کشورهایی مانند چین و ژاپن، همیشه از این گام استفاده میشود. در سایر موسیقیها، از جمله؛ موسیقی فولک، جاز، راک و موسیقی کلاسیک غربی از قرن ۱۸ به بعد نیز از گام پنتاتونیک استفاده شده است.
هر اکتاو یک گام پنتاتونیک، ۵ نت دارد. دو مدل گام پنتاتونیک وجود دارد: گام پنتاتونیک ماژور و گام پنتاتونیک مینور. (این گامها هم مانند گامهای ماژور و مینور با یکدیگر نسبت دارند.)
ماژور پنتاتونیک (Major Pentatonic)
در تصویر زیر، گام دو ماژور پنتاتونیک را در کلید سُل میبینیم. این گام از نت «دو» شروع شده و به همان نت ختم میشود. (در مجموع با دوبار شمردن نت «دو»، ۶ نت داریم.)
این گام در مقایسه با گامِ ماژورِ هم اسمِ خود، نتهایی که فواصل نیمپردهای ایجاد میکردند را ندارد. درجات چهارم و هفتمِ گام ماژورِ هم اسمِ این گام حذف شده و باعث ایجاد فواصل سوم کوچک (یک و نیم پرده) شدهاست.
نبودِ نیمپرده سبب شده که این گام ویژگی و شخصیت خاص خود را داشته باشد.
گام ماژور پنتاتونیک معمولا در موسیقیهای فولک، خصوصا موسیقی فولک آمریکا، اسکاتلند، ایرلند و چین استفاده میشود. یک نمونهی کلاسیک آن Auld Lang Syne اسکاتلندی است. استفاده از گام ماژور پنتاتونیک در موسیقیهای معنوی نیز (مانند: Swing Low و Sweet Chariot) معمول است.

در اینجا ترکیب گام «دو» ماژور پنتاتونیک با مینور نسبی آن، یعنی؛ گام «لا» مینور پنتاتونیک را میبینیم:

مینور پنتاتونیک (Minor Pentatonic)
گام مینور پنتاتونیک هم همان نتها را دارد اما با فاصلهی یک سوم کوچک پایینتر، شروع میشود. (برای اینکه فاصلهها نسبت به نت «لا» در جای متفاوتی قرار میگیرند.)
کلاویههای مشکی پیانو، آسانترین راه برای ساخت یک گام پنتاتونیک (ماژور یا مینور) است.
گام مینور پنتاتونیک معمولا در موسیقیهای راک، به خصوص در تکنوازی گیتار، استفاده میشود. (زیرا نواختن آن برای نوازندگان گیتار، از لحاظ نحوهی انگشتگذاری، بسیار آسان است.)
یک ملودی آسیایی که در آن از گام مینور پنتاتونیک استفاده شده، قطعهی Love Song اثر Kangding است. این ملودی، یکی از مشهورترین ملودیهای موسیقی فولک چینی است که توسط «یونسکو» جزو ده آهنگ برتر فولک جهان قرار گرفته.
این آهنگ به فضا هم رفتهاست! «ناسا» آن را هنگام پرتاب ماهواره در دههی 1990 برگزید. شما میتوانید این قطعه را با اجرای Lang Lang، Placido Domingo و Song Zuying ، در یوتیوب تماشا کنید.
ضبطهای بسیار دیگری نیز از این قطعه وجود دارد.
معمولا در موسیقی درمانی از گام پنتاتونیک، بهعلت حس آرامبخشی که دارد، استفاده میشود. همچنین گامی مناسب برای بداههنوازی است، زیرا امکان ندارد بتوانید صدایی دیسونانت (ناهنجار) با آکوردها و نتهای گام پنتاتونیک ایجاد کنید.
گام بلوز/ هگزاتونیک (Blues Scale/ Hexatonic Scale)
گام مورد استفادهی بعدی که به آن میپردازیم، گام بلوز است که به تعبیری، نوع دیگری از گام مینور پنتاتونیک است. این گام یک نت بیشتر دارد. (درجه چهارم که نیمپرده به بالا آلتره شده). چون این گام ۶ نت دارد، به آن گام هگزاتونیک نیز گفته میشود. (در مجموع با دوبار شمردن نت تونیک، ۷ نت دارد.)

گرچه گام بلوز (هگزاتونیک) انواع مختلفی دارد، ولی مدلی که در عکس بالا آمدهاست؛ مدل استاندارد آن است که خیلی از مربیهای جاز، برای تدریس به هنرجوهای مبتدیشان، از آن استفاده میکنند. (زیرا میشود از این گام، بهتنهایی، در یک بلوز ۱۲ میزانی استفاده کرد.)
اگر به نتهای استفاده شده در آکوردهای اصلی «دو» بلوز -آکوردهای C7 ،F7 ،G7- نگاه کنیم، میتوانیم ارتباطشان را با گام متوجه شویم.

جای تعجب نیست که گام بلوز، نقطهی شروع مناسبی را برای کاوش در سبک بلوز فراهم کند. بهخصوص که در این سبک، نتهای بلو «Blue notes» وجود دارند. این نتها، نتهای بیانگری هستند که معمولا در کوک دقیقی اجرا نمیشوند، بلکه برای داشتن تاثیر بیشتر، (برای مثال: روی سیم گیتار) با تکنیک بندینگ (Bending)، اجرا میشوند.
در گام «دو» بلوز، هر دو نتِ میبمل (Eb) و فادیز (#F)، میتوانند بهعنوان نتهای بلو استفاده شوند که به نتهای نیم پرده بالاتر از خود میرسند.
مُد در موسیقی (Modes)
برای نوشتن موسیقی در دوران گذشته، که گاهی به آن دورهی شکلگیری (Common practice period) گفته میشود (1900-1600)، از مجموعه گامهای متفاوت با گامهایی که امروزه میشناسیم، استفاده میشده که به آنها «مُد» میگفتند.
این مدها، پایهی سرودهای مونوفونیک (تک صدایی) که در کلیسای مسیحی قدیم خوانده میشد، موسیقی پلیفونیک (چند صدایی) رنسانس و موسیقی فولک در سراسر اروپا و فراتر از آن را تشکیل میدادند.
بسیاری از آهنگسازان کلاسیک، در دورههای بعدی، از موسیقی مُدال الهام گرفتهاند. از مدها در موسیقیِ معاصرِ جاز، فولک و پاپ نیز استفاده میشود.
در جلسهی گذشته دیدیم که اگر از درجهی میانهی زیرین (Submediant – ششم) گام ماژور، گامی را بنویسیم، گام نوشته شده یک گام مینور است.
در گام دو ماژور، به گامی که از درجهی ششم آن ساختیم (از نت «لا» تا نت «لا» بعدی)، مُد ائولین (Aeolian mode) نیز گفته میشود. (میتوانید آن را در تصویر زیر ببینید.)
درحالیکه میتوان تنالیتههای اصلی ماژور و مینور را به صورت کلی نوعی مد به حساب آورد، اما کلمهی «مُد» عموما برای بیان مدهای موسیقی که در زمان قرون وسطی بهکار میرفته، استفاده می شود.
این مدها را میتوان با نواختن کلاویههای سفید پیانو، از نقطه آغازهای متفاوت، اجرا کرد. بهطور معمول، از گام ماژور شروع کرده و در ادامه، برای پیدا کردن مدهای آن، بهترتیب روی نتها جلو میرویم.
بنابراین در مثال زیر، گام دو ماژور (که بهعنوان مُد یونین معرفی میشود)، گام مادری است که ۶ مُد دیگر از آن مشتق میشوند.

مدهای یونین، لیدین و میکسولیدین، بهعنوان مدهای ماژور شناخته میشوند زیرا تریادهای تونیک آنها ماژور بوده و طنینِ ماژور را ایجاد میکنند.
مدهای دورین، فریژین و ائولین، بهعنوان مدهای مینور شناخته میشوند چراکه تریادهای تونیک آنها مینور است و طنینِ مینور دارند.
مدِ غیر معمول که در میان این مدها وجود دارد، مد لوکرین است. این مد با نام مُد کاسته (Diminished mode) شناخته شده و بهعلت ساختار ناخوشایندی که دارد، کمتر از آن استفاده میشود.
در اواسط قرن 17، سیستم تونال، به طور کلی، جایگزین سیستم مدال شد. همانگونه که امروزه آن را می شناسیم: که فقط بر دو حالت یونین (Major) و آئولین (Minor) متکی است.
با استفاده از بمل و دیز، امکان ایجاد تغییر در این گامها به وجود آمد و سیستم دیاتونیک استاندارد بر اساس تونالیتههای ماژور و مینور ایجاد شد.
مدهایی که کاربرد بیشتری دارند: مد دورین مینور و مد میکسولیدین ماژور هستند.
گرچه شناخت تئوری مدها و ارتباطشان با گام «دو ماژور» سودمند است اما ین روش، درک تفاوت رنگ صوتی و کاراکتر ایجادشده توسط فواصل هر مد را محدود میسازد.
برای شناخت واقعی و کامل مدها، لازم است که آنها را بهعنوان صداهایی مجزا بشناسیم. (نه شاخههایی از یک گامِ مادر!)
برای تسلط در این کار، به تلاش زیادی احتیاج است. یکی از بهترین نمونههای صوتی استفادهی مد در سبک جاز، آلبوم Kind of Blue اثر مایلز دیویس (Miles Davis)، نوازندهی ترومپت، است. این آلبوم پرفروشترین آلبوم جاز در تمام دوران است.
برای مثال: قطعهی So What بر اساس دو مد دورین «ر» و دورین «میبمل» ساخته شده. استفاده از هارمونی کوارتال نیز در این قطعه قابل توجه است.
گامهای متداول دیگر
گام تمامپرده (Whole-Tone Scale)
همانطور که از اسم آن مشخص است، گام تمامپرده از نتهایی ساخته شده که فاصلهی بینشان یک پرده است. یک اکتاو در این گام به ۶ قسمت مساوی (با فاصلهی یک پرده) تقسیم میشود.
تنها دونوع گام تمامپرده وجود دارد:

از آن جا که فواصل چهارم درست یا پنجم درست در این گام وجود ندارد، نمیتوان آکوردهای معمول را توسط این گام درست کرد. همین کمبود است که به این گام حالت مرموز و رؤیایی میبخشد.
آهنگسازانی چون Glinka ،Liszt و Vaughan Williams از گام تمامپرده استفاده کردهاند.
با این وجود دبوسی (Debussy)، بیشترین استفاده را از این گام برده است. پرلود فوقالعاده خاطره انگیز Voiles (Veils یا Sails) که در سال 1909 ساخته شدهاست، یک نمونهی مشهور است. قسمت اول آن را در تصویر زیر میبینیم:

گام اکتاتونیک (Octatonic Scale)
از لحاظ تئوری، هر گام که دارای ۸ نت باشد، گام اکتاتونیک نامیده میشود. با این حال، این اصطلاح معمولاً برای توصیف گامی متقارن که شامل فواصل متناوب پرده و نیمپرده است، استفاده میشود. مانند مثال زیر:

از آنجا که این گام دارای ترکیب پیچیدهای از اصوات است، که میتوان توسط آنها انواع مختلفی از آکوردها را ایجاد کرد، از آن برای ایجاد مفهوم تونالیتهی دوگانه (Bitonality) استفاده میشود. (ترکیب همزمان دو گام)
گام اکتاتونیک در اواخر قرن 19 توسط لیست (Liszt) و به ویژه آهنگسازان روسی مانند گلینکا (Glinka)، ریمسکی کورساکوف (Rimsky-Korsakov) و اسکریابین (Scriabin) استفاده شد.
این گام در موسیقی قرن 20 اهمیت بسیاری پیدا کرد و در موسیقیهای دبوسی (Debussy)، راول (Ravel)، استراوینسکی (Stravinsky)، بارتوک (Bartók) و مسیان (Messiaen) یافت میشود.
تشخیص این گام کار سادهای نیست. زیرا بیشتر از آن که بلافاصله بهطور شنیداری قابل تشخیص باشد، وسیلهای برای آهنگسازی است.
مثال زیر، نمونهی استفاده از گام اکتاتونیک است: (شروع قطعهی شمارهی 109 اثر بارتوک (Bartók’s Mikrokosmos) -کتاب چهارم- با نام From the Island of Bali که یادآور ارکستر اندونزی است.)

در جلسهی بعدی درمورد «فواصل» صحبت خواهیمکرد.
منبع: Pianist