طراحی رقص، هنری است که همزمان با توسعهی رقص در اروپا شکل گرفت و بهتدریج گسترش یافت. کار طراح رقص، انتخاب موسیقی، انتخاب رقصندگان و سایر اجراکنندگان احتمالی است. او سبک رقص و مرحله به مرحلهی آن را طراحی و مشخص میکند. همچنین عناصری مثل نوع لباس، وسایل نورپردازی و… نیز بر عهدهی طراح رقص است.
در این نوشته، تجربههای یک طراح رقص جوان و موفق به نام برایان فریدمن را از زبان خودش میخوانیم.
این رقصندهی جوان با چهرههای معروفی مثل مایکل جکسون و سلن دیون، پائولا عبدل و… کار کرده است. ماجرای فراز و نشیبها و چالشهایش در مسیر رقصنده شدن شنیدنی است. او از سن دوازده سالگی رقص را شروع کرد و یک سال بعد به لسآنجلس رفت و رویای کودکیاش را که کار کردن با رقصندههای مشهور بود محقق کرد.
«رقص بهترین دوست من است. هم معشوق من است، هم دشمنم! هم درد و هم درمان! رقصیدن همهچیز من است و تنها چیزی است که در زندگی دارم! من در آریزونا متولد شدم. جایی که از شدت گرما میشود در خیابان تخم مرغ سرخ کرد! آنجا هوا بهقدری گرم بود که من هر روز دعا میکردم باران بیاید و وقتی هوا بارانی می شد، در خیابان میرقصیدیم!
من بیشتر با مادرم بودم. پدرم بیشتر اوقات در سفر بود. و من در این مواقع راحتتر بودم و دلم میخواست همیشه در سفر باشد. زیرا او خیلی مقرراتی بود و قاعدههای سختگیرانهای داشت. جالب است که حالا من مقرراتی و سختگیرم و انگار تبدیل به پدرم شدهام!
مادر من برای این که با پدرم ازدواج کند یهودی شده بود و من از اینکه کریسمسی نداشتیم بسیار سرخورده بود. زیرا همهی بچههای مدرسه تعطیلات کریسمس را جشن میگرفتند و از این لحاظ من مثل یک وصلهی ناجور بودم. اما حالا خوشحالم که با بقیه متفاوت بودم. چرا که این من را به فکر کردن دربارهی مذهب وا داشت و باعث شد راه خودم را آنطور که مطابق باورها و طرز فکر خودم بود انتخاب کنم.
چه شد که رقص را کشف کردم؟
من فکر میکنم دلیل اینکه به سمت رقص کشیده شدم این بود که همیشه با مادرم بودم و مادرم در یک رقابت با موضوع رقص شرکت کرده بود که در آنجا دخترهای همسن و سال من روی صحنه میرقصیدند. وقتی آن روز تمام شد به مادرم گفتم من هم دوست دارم مثل این بچهها برقصم و بالاخره وارد مسیر رقصندگی شدم. چالشی که با آن مواجه بودم این بود که حس میکردم من برای رقص ساخته نشده ام!