بلا بارتوک، آهنگساز و پیانیست مجارستانی قرن بیستم بود و در حوزه اتنوموزیکولوژی تخصص داشت. او از مهمترین آهنگسازان قرن بیستم به شمار می رود. بارتوک در موسیقی فولکلور مطالعات تحلیلی زیادی داشت و او را یکی از بنیان گذاران موسیقی شناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) میدانند.
مادر او پیانیست و پدرش نوازنده ویولنسل بود. به گفته مادرش، او از کودکی استعداد ویژهای در موسیقی داشت، مثلا قبل از اینکه بتواند به طور کامل جملهها را ادا کند قادر بود ریتمهای متفاوتی را که مادرش با پیانو مینواخت از هم تشخیص دهد. در چهار سالگی میتوانست 40 قطعه را با پیانو بنوازد. در همین سن بود که مادرش رسما آموزش پیانو به او را آغاز کرد.
بلا در کودکی به بیماری اگزما مبتلا بود و به دلیل وجود نشانه های این بیماری در صورتش از جمع دوری می کرد. او در هفت سالگی پدرش را از دست داد و پس از آن همراه مادر و خواهرش به شهر وینوهرادیف فعلی در اوکراین نقل مکان کردند. در همین شهر بود که در یازده سالگی نخستین رسیتال عمومی خود را اجرا کرد و یکی از قطعات اجرا شده در این رسیتال را خود او نوشته بود.
بارتوک تحصیلات حرفهای خود را در آکادمی مجارستانی رویال در بوداپست گذراند و بهسرعت بهعنوان یک پیانیست پیشرفت کرد. در سال ۱۹۰۲ موسیقی ریچارد اشتراوس را کشف کرد و شور و اشتیاقش نسبت به آهنگسازی برانگیخته شد. در همان زمان موجی از ملیگرایی خوشبینانه مجارستان را فرا گرفته بود. در سال ۱۹۰۳ درست زمانی که همنسلان بارتوک در خیابانها به تظاهرات مشغول بودند، این موزیسین ۲۲ ساله یک شعر سمفونیک با رنگ وبویی مجاری و با سبکی شبیه سبک اشتراوس در وصف قهرمان ملی، لاجوس کسوت (Lajos Kossuth) سرود.
بلا بارتوک به همراه یک آهنگساز لهستانی دیگر یعنی زلتان کدای که به صورت مشترک با هم کار می کردند گنجینه وسیع و معتبری از موسیقی محلی مجارستان را به دیگران شناساندند. هر دوی آن ها ملودیهای محلی برای پیانو تنظیم کردند و همچنین مولفههای بافتی، ریتمیک و ملودیک موسیقی محلی را با موسیقی اصلی خود ترکیب میکردند و در نهایت کارشان سرشار از روح موسیقی فولکلور شده بود
بارتوک از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۳۴ عضو هیئت علمی آکادمی موسیقی بود و پس از آن قبول کرد که عضو شاغل آکادمی علوم شود. او در تعطیلات خود به جمعآوری دادههایی از موسیقی فولکلور مشغول میشد و بعدها آنها را تحلیل و طبقهبندی میکرد و پس از آن نتیجه پژوهشهای خود را به صورت مقاله و رساله منتشر میکرد. در همین زمان، بارتوک فهرستی از قطعات خود را نیز منتشر میکرد:
قطعههای جدید بسیاری برای پیانو،
بخش عمدهای برای ارکستر،
شروع یک سری شش تایی کوارتت زهی که قرار بود یکی از مهمترین دستاوردهایش را تشکیل دهد. (در کوارتت شماره ۱ او (۱۹۰۸) رد پایی از تاثیر موسیقی محلی دیده می شد و در بقیه آن ها این تاثیر به شدت همه گیر شده بود.)
بارتوک در زمان جنگ جهانی دوم نمیتوانست مسافرت کند، بنابر این وقت خود را صرف آهنگسازی و مطالعه دادههای خود از موسیقی فولکلور کرد. پربارترین سالهای او همان دو دهه پس از جنگ جهانی دوم بودند. در آن زمان زبان موسیقایی او به طور کامل و معناداری شکل گرفته بود.
«وقتی که برای نخستین بار از ابزار تبدیل ملودیهای کروماتیک به فرمهای دیاتونیک یا برعکس آن استفاده کردم، حس کردم چیز کاملا جدیدی اختراع کردم که تاکنون وجود نداشته است.»
این سخنی است که بارتوک در سال 1942 در دانشگاه هاروارد به یکی از مخاطبان خود گفته است و نشان میدهد که از نظر او درباره تبدیل ملودی های دیاتونیک به کروماتیک نظر ویژهای داشته است و از نظ او آهنگسازی بیشتر از اینکه یک رفتار انقلابی باشد، یک عملکرد تدریجی است.
این آهنگساز و متخصص اتنوموزیکولوژی پای فرهنگ روستایی مجاری را به سالنهای کنسرت اروپا باز کرد.
استفاده از تاثیرات فولک در آهنگسازی بارتوک، در طول دههها بیشتر شد. دستنویسهای بسیار دقیق و جزئی او از موسیقی فلکلور اروپای شرقی، ترکیه و الجزایر، برای او تا لحظه مرگش منبع الهامی بیپایان بود.
منابع|
stringmagazine