فرود انسان به کره ماه، به معنی واقعی به نوعی از موسیقی نیاز داشت که از جنس این جهان نباشد. و این موضوع برای جاستین هورویتز، آهنگساز این فیلم به معنای به کاربردن سازی بود که خودش ماهیتی علمی-تخیلی داشته باشد.
فیلم نخستین انسان، اقتباسی است از کتاب نخستین انسان: زندگی نیل آرمسترانگ، نوشته جیمز آر. هانسن و داستان زندگی اولین انسانی را بازگو میکند که پا به کره ماه گذاشت. این فیلم در سال 2018 اکران عمومی شد و موسیقی متن آن در هفتاد و ششمین دوره جایزه گلدن گلوب در سال 2019، برنده جایزه بهترین موسیقی متن شد.
موسیقی متن فیلم، ساخته جاستین هورویتز است و چهارمین همکاری بین هورویتز و شزل (کارگردان فیلم) به حساب میآید. پیشتر موسیقی فیلم لالاند از همکاری این دو، توانسته بود توجه مخاطبان را به خود جلب کند و موفقیت قابل توجهی به دست آورد. بخشی حماسی از موسیقی این فیلم را در ادامه با هم ببینیم.
قطعه قرنطینه با ساز ترمین در فیلم نخستین انسان (First man)
در سال ۱۹۲۰ یک فیزیکدان روس به نام لو ترمین، سازی اختراع کرد که با همه سازهایی که میشناسیم تفاوت دارد. این ساز بعدا به نام مخترع خود ترمین نامیده شد. ترمین از نخستین سازهای الکترونیک است که صدایی اثیری و ظاهری عجیب دارد و شیوه نواختن آن با همه سازها متفاوت است. بعضی گروههای راک آمریکایی در ضبطهای خود از ترمین استفاده میکردند. از صدای اثیری ترمین در موسیقی فیلمهای علمیتخیلی نیز استفاده میشود.
ترمین، صدایی شبیه انسان را تولید میکند که حالهوایی محزون دارد. این باعث میشود که احساس تنهایی به انسان دست بدهد، احساسی که احتمالا نیل آرمسترانگ وقتی پا به کره ماه گذاشت، تجربه کرده است. هورویتز برای ساخت موسیقی فیلم، شروع به یادگیری ترمین کرد و فهمید که چگونه باید با آن کار کند تا نتیجه نهایی مورد علاقهاش باشد.
در سکانس پایانی فیلم، وقتی آرمسترانگ از فضا باز میگردد، باید مدتی را در قرنطینه به سر ببرد تا مطمئن شوند که چیز به خصوصی را با خودش از آن سوی مرزهای کره زمین نیاورده باشد. نیل آرمسترانگ و همسرش جنت از پشت شیشه یکدیگر را مینگرند. نام قطعه موسیقی که برای این سکانس ساخته شده هم «قرنطینه» است و برای ساز ترمین نوشته شده است.
در ادامه اجرایی زیبا از قطعه قرنطینه را با ساز ترمین میبینید.
مصاحبه با جاستین هورویتز، آهنگساز برنده جایزه گلدن گلوب
اولین خاطرهای که از موسیقی فیلم دارید مربوط به چه زمانی است؟
اولین خاطراتی که از این موضوع دارم شاید به فیلم جادوگر شهر اوز برگردد. فیلمهای زیادی هستند که باعث شدند من به موسیقی فیلم علاقهمند شوم. دوست دارم که بگویم فیلمهای جان ویلیامز و استیون اسپیلبرگ، مثل ET و پارک ژوراسیک باعث شدند که به آهنگسازی فیلم فکر کنم.
ممکن است کمی درباره نقاط برجسته در دوران حرفهای آهنگسازیتان به ما بگویید؟
من خیلی به ساخت موسیقی فیلم لالالند افتخار میکنم. آن پروژه واقعا پروژه عظیمی بود. این فیلم یک فیلم موزیکال است که قطعات آهنگهای زیادی برای آن نوشته شده است. من طی این سالها متوجه شدم که مردم از طریق همین موسیقی با فیلم ارتباط گرفتهاند. من شاهد کاور این آهنگها توسط بچهها بودم که برایم بسیار پرمعنا بود. من فکر میکنم ساختن موسیقی که مردم با آن ارتباط بگیرند، منتهای رویای یک آهنگساز است.
من بابت ساختن موسیقی نخستین انسان (First Man) هم بسیار مفتخر هستم. کارگردان این فیلم، دیمین شزل، از همان روزهای ابتدایی تدارک برای پیش تولید این فیلم با من تماس گرفت. او به من گفت که برای موسیقی این فیلم باید به فکر چیزی باشیم که کاملا با کارهای دیگر تفاوت داشته باشد. این به این معنی بود که ما باید چیزهایی را امتحان میکردیم که پیش از این هرگز از آنها استفاده نکرده بودیم. من زمان زیادی را برای یادگیری تکنیکهای جدید صرف کردم و در نهایت بسیار از نتیجه کار راضی هستم. هدف ما همیشه این است که هر موسیقی ویژگی خاص خودش را داشته باشد، انگار که آن موسیقی تنها متعلق به همین فیلم است.
درباره سازهایی که در ساخت موسیقی فیلم نخستین انسان به کار رفتند کمی بیشتر به ما بگویید و اینکه این سازها چطور به داستان فیلم مربوط میشوند؟
برای موسیقی این فیلم ترکیبی از ارکستر، موسیقی الکترونیک و صداهایی تازهای که مخصوص موسیقی این فیلم تنظیم شده بودند را در نظر گرفتیم. ما به دنبال موسیقیای بودیم که نسبت به سال 1960 (زمان تدارک فرود انسان به ماه)، پیشرو و آیندهگرا باشد. این چیزی بود که ساز ترمین و سینتیسایز در اختیار ما قرار میداد.
موضوع این جا بود که فضانوردانی که در آن سال در این پروژه عظیم شرکت داشتند، خودشان در مسیر یک ماجراجویی ناب قرار داشتند. آنها قرار بود تا به دل تاریکی سفر کنند، جایی که نه میدانستند چه چیزی در انتظارشان است و نه اینکه اصلا کجا است! به همین خاطر ما به صدایی نیاز داشتیم که به معنی وقعی طعم علمی-تخیلی داشته باشد.
ما متناسب با فضای این فیلم به موسیقی بسیار احساساتبرانگیز نیاز داشتیم که رگههایی از احساس موسیقی کلاسیک را برای القای حس تراژدی و درد را در لایههای زیررین خود داشته باشد. با این وصف، چیزی که ما نیاز داشتیم، موسیقی ترکیبی از هر دو جهان بود. بنابراین به سازی نیاز داشتیم که بتواند بین دو جهان پل بزند. ساز ترمین، سازی بود که ماهیت ساختارش بنیادهای علمی-تخیلی داشت و برای همین ما به این نتیجه رسیدیم که بهترین انتخاب برای مقصود ماست. وقتی ما ملودی ساخته شده را با ترمین اجرا کردیم، شاهد سطح جدید از شیوایی و بیان موسیقایی بودیم.
این فیلم و موسیقی متن آن بسیار تاثیرگزار است. آیا لحظه خاصی را در فرآیند ساخت این موسیقی به یاد میآورید ؟ لطفا به ما بگویید که حس آن لحظه را چطور با زبان موسیقی بیان کردید؟
بله قطعا، سکانسی که سفینه پروژه جمنای قرار است به فضا پرتاب شود، هیچ موسیقی ندارد و فقط از صداهای محیطی در آن استفاده شده است. کارگردان میخواست که این صحنه تا حد امکان طبیعی باشد تا مخاطب احساس کند که کنار فضانوردان لحظه پرتاب به فضا را تجربه خواهد کرد. آن سکانس فوقالعاده بود.
بعد از پروژه جمنای، نوبت به ماموریت آپولو 11 رسید. این بخش، بخش هیجانانگیز فیلم است که مملو از موسیقی است. شخصا از ضبط موسیقی این قسمت لذت بردم. چراکه وقتی موسیقی از یک و نیم ساعت پایانی فیلم آغاز میشود مدام رشد میکند و اوج میگیرد. ما در روند اوج گرفتن موسیقی، شخصیت درونگرا و تودار نیل آرمسترانگ را در نظر داشتیم و موسیقی را به گونهای پیش بردیم که همزمان با وقتی که او در نهایت اجازه میدهد احساساتش جاری شود، موسیقی هم اوج بگیرد.
ما از یک ارکستر کامل با سازهای برنجی و چوبی بادی و زهی استفاده کردیم. ساز ترمین در خط مقدم موسیقی متن قرار داشت. ما در قسمتهای ابتدایی موسیقی متن از ترمین در ارکستر استفاده کردیم اما رفته رفته با اوج گرفتن داستان حضور منحصربهفرد ترمین خودش را نشان میدهد به طوری که در قطعه قرنطینه (سکانس آخر فیلم)، صدای ترمین به شکل صدایی اپرا گونه به گوش میرسد. در ویدیوی پیشین کاور این قطعه با ترمین را مشاهده کردید، در ادامه دیدن کاور قطعه قرنطینه با پیانو هم خالی از لطف نیست.
شما همکاریهای بسیاری نزدیکی با کارگردان، دیمین شزل، داشتید. این همکاری را چگونه توصیف میکنید و چه دستاوردی برای شما داشته است؟
من همیشه عاشق کار با دیمین هستم. نکته فوقالعادهای که درباره او وجود دارد این است که او همیشه دید کامل و جامعی نسبت به فیلمی که میخواهد بسازد دارد. او دقیقا میداند که چه چیز میخواهد اما در عین حال بسیار اهل همفکری و همکاری است.
پس از هر همکاری چیزهای زیادی وجود دارد که من یادگرفتهام. مثلا پس از فیلم نخستین انسان، من کار کردن با ابزار و ادوات جدید را چنانکه پیشتر گفتم یاد گرفتم. علاوه بر آن ضبط و دستکاری موسیقی ارکستری را هم یاد گرفتم. من تا پیش از این هرگز کار تولیدی روی یک ارکستر انجام نداده بودم.
آیا هنگام ساخت موسیقی متن فیلم نخستین انسان با چالش خاصی هم روبهرو شدید؟
چالش اساسی این بود که چطور بین بخشهای ساکت فیلم (بخشهای مستندگونه و بخشهای زندگی خصوصی) با بخشهای شلوغ و پر از موسیقی تعادل برقرار کنیم. ما میدانستیم که موسیقی حماسی میخواستیم که بتواند صحنههای اوج فیلم را پیش ببرد. رویکرد ما رویکرد «مگس روی دیوار» بود! اگر با این رویکرد آشنا نیستید باید بگویم که رویکردی در ساخت مستند است که میگوید صحنهها باید آنقدر صریح و نزدیک به واقع باشند که انگار یک مگس روی دیوار آنها را نگاه میکند. یعنی در این حد حضور عوامل فیلمبرداری نباید در حس صحنه قابل لمس باشند.
به آهنگسازان تازهکار چه توصیهای میتوانید بکنید؟
سعی کنید هر فرصتی که برای نوشتن موسیقی نصیب شما میشود را به چشم یک تجربه برای یادگیری بیشتر نگاه کنید. من هنوز هم کتابهای مربوط به ارکستراسیون و آهنگسازی را میخوانم.
شما به تازگی جایزه گلدن گلوب را برای بهترین موسیقی متن اصل بردهاید. چه احساسی در این ارتباط دارید؟
احساس فوقالعادهای دارم. هنگام ساخته شدن فیلم، نمیتوانستیم پیشبینی کنیم که چه بازخوردی خواهد داشت. من هیچ وقت، وقتی روی موسیقیام کار میکنم، نمیدانم که آیا نتیجه کار از نظر مخاطب خوب خواهد بود یا بد. اهدای جوایز، مثل این است که مخاطب به شما بگوید: آفرین کارت خوب بود! و این موضوع پس از سالها کار در فضای شک و ترید، چیز ارزشمندی است.
منبع:
CLASSIC fM