سینما هنری است که با هنرهای دیگر از جمله نقاشی رقص و موسیقی ارتباط تنگاتنگی دارد. موسیقی یکی از عناصر مهم فیلمها به ویژه فیلمهای داستانی است و غالباً فیلمسازان از آن برای انتقال بهتر ایدههای خود و افزایش تاثیرات دراماتیک و حسی فیلم استفاده میکنند.
موسیقی فیلم از دوران صامت تا امروز راه درازی را طی کرده و به عنوان عنصر مکمل و جداییناپذیر یک فیلم، سبکها، فرمها و ژانرهای متنوعی را به خود دیده است. تحولات موسیقی فیلم در طی سالها تابع تغییر سبکها، مکتبها، ژانرها و جریانهای سینمایی بوده است. آهنگسازان بزرگی در این حوزه وارد شدند و با به کارگیری خلاقیت، استعداد و مهارتهای منحصر به فردشان، نه تنها به ندای آثار سینمایی یاری رساندند بلکه آثار ماندگاری از خود به جا گذاشتند.
امروز موسیقی فیلم تفاوتهای چشمگیری با گذشته دارد و با پیچیدهتر شدن زبان سینما و فرم های بصری و روایت پردازی فرم های موسیقی فیلم نیز تغییر کرده و شکل های پیچیده تری به خود گرفته است است در این فاصله نه تنها در که تماشاگران سینما از موسیقی فیلم تعدیل کرده بلکه به همان نسبت خواسته ها و انتظارات آنها از این هنر نیز دگرگون شده است با این حال هنوز کسانی هستند که ما مانند ایگور استراوینسکی بالاتر است و نمی داند و بر این باورند که موسیقی هنری پر ارزش تر از آن است که به خدمت هنرهای دیگر در آید.
موسیقی فیلم از مهمترین عناصر بیمست که سهم بهسزایی در تقویت جنبههای حسی بیانی و دراماتیک فیلم دارد. از آنجا که موسیقی فیلم اساساً برای یک فیلم خاص ساخته میشود طبیعتا باید پیوند ارگانیکی با دنیای آن فیلم داشته باشد.
با این که قاعدتاً موسیقی فیلم را باید همراه و همزمان با تماشای فیلم شنید و وابستگی آن به داستان و تصاویر فیلم استقلال هنری آن را خدشهدار ساخته است، اما هستند قطعههای بسیاری که برای فیلمها نوشته و اجرا شدهاند ولی به خاطر زیبایی و ویژگیهایشان به طور مستقل و جدا از این فیلمها نیز مطرح و قابل شنیدناند.
تحلیل موسیقی فیلم از پیچیده ترین مباحث مربوط به سینما و نیازمند دانش ویژه ای است به این دلیل که خود موسیقی همانند فیلم زبانی پیچیده و دشوار است و درک درست و علمی آن برای افراد غیرمتخصص تا حد زیادی امکان پذیر نیست از سوی دیگر واژه های تخصصی موسیقی فیلم نیز فرآیند را دشوارتر میسازد