چیزی که در مورد مقیاس (زمانی) نسبتاً کوچک هشتم وجود دارد این است که به بتهوون اجازه میدهد تا از نظر ساختاری رادیکالتر از آن چیزی باشد که در سمفونیهای دیگرش هست. در سمفونی هشتم، حفره هایی وجود دارد که بعد از آکورد پایانی باز می مانند، سؤالاتی که بی پاسخ می مانند، پایان های شل که عمداً به هم گره نمی خورند.
بدیهی است که سمفونی هشتم حرکت آهسته ای ندارد، اما در عوض، یک آلگرتو شرزاندوی بدجنس است که در رتبه دوم قرار می گیرد، قطعهای چهار دقیقه ای (یا کمتر) که گویا ادای احترام به مترونوم یوهان ملتزل باشد، اما اکنون با آنچه هست شناخته شده است: یک اینترمتزوی* بی سابقه به جای آداجیو.
- یک موسیقی در میان موسیقی بزرگتر.
این سمفونی یک کار منحصر به فرد و خلاقانه و یکی از کوتاهترین سمفونیهای بتهوون و در عین حال یکی از تجربیترین کارهای اوست. بتهوون در سمفونی هشتم فصل جدیدی را از نظر فرم، هارمونی و ارکستراسیون آغاز کرد.
این اثر یک اثر انتقالی است. سمفونی هشتم که در فاصلهی بین سمفونیهای هفتم و نهم ساخته شد بیانگر آن است که بتهوون از سبک قهرمانانهی سمفونیهای قبلی خود دور شده و به سمت سبک فلسفی و معنوی آثار بعدی خود میرود.
سمفونی هشتم پر از ملودیهای غنایی و قطعههای دراماتیک است. شنیدن این اثر هم برای شنوندگان معمولی هم شنوندگان متخصص لذتبخش است.
موومان اول شاهکاری از فرم سونات است. بتهوون از یک تم ساده برای خلق یک موومان پیچیده و دراماتیک استفاده می کند. او همچنین در این موومان از سکوت و مکث های غیرمنتظره برای ایجاد تعلیق و هیجان استفاده می کند.
موومان دوم یک شرزو است. نوعی موومان که بتهوون به محبوبیت آن کمک کرد. اگرچه شرزوی بتهوون در سمفونی هشت، در ریتم و کنترپوان بینظیر است.
موومان سوم موومانی غنایی و آوازگونه است. با این حال، بتهوون از تعدادی تکنیک غیر متعارف مانند تغییرات ناگهانی در پویایی و سرعت استفاده میکند تا شنونده را درگیر خود نگه دارد.
موومان چهارم یک پایان پر جنب و جوش و پر انرژی است. بتهوون از انواع رنگ ها و بافت های ارکسترال برای ایجاد حس هیجان و جشن استفاده می کند.
سمفونی هشتم بتهوون اثری پیچیده و چالشبرانگیز است، اما در عین حال یکی از ارزشمندترین آثار او نیز به شمار میرود. این سمفونی همچنان جذاب و برای مخاطبان و نوازندگان الهام بخش است.