در حال و هوای عشق (in the mood for love)، فیلم عاشقانهی لطیفی است که نام خود را از یک ترانهی جاز آمریکایی با همین عنوان گرفته است. قطعههایی که در این فیلم به کار میرود کار آهنگسازان مختلفی است. اما مشهورترین آنها که در طول فیلم تکرار میشود، یک والس عاشقانه به نام یومه جی «Yumeji» است که از فیلمی ژاپنی با همین نام گرفته شده است.
در حال و هوای عشق ساختهی درخشان وونگ کار وای، فیلمساز هنگ کنگی یکی از لطیفترین زیباترین و در عین حال تلخترین داستانهای عاشقانهای است که تاکنون در سینما روایت شده است. عشقی پاک و معصوم و رمانتیک که در دنیایی خشن و بیعاطفهی امروز، غیر واقعی و باورنکردنی به نظر میرسد. شاید به همین دلیل وونگ کاروای، هنگکنگ دههی ۶۰ را به عنوان بستر مکانی داستان فیلم خود انتخاب کرده و آن را در بانکوک اواخر دههی نود بازسازی کرده است.
فیلم بیشتر از آنکه طرح داستانی پیچیدهای داشته باشد بر مبنای حس و حال کاراکترها و فضای پیرامون آنها ساخته شده است. شخصیتپردازی عالی فیلم باعث شده که تماشاگر با این شخصیتها همذاتپنداری کرده و در شادیها و غمهایشان شریک شود در حال و هوای عشق دومین قسمت از تریلوژی وونگ کاروای است. وی قسمت اول این تریلوژی را در ۱۹۹۱ با عنوان روزهای وحشی بودن و قسمت آخر آن را در سال ۲۰۰۴ با عنوان ۲۰۴۶ ساخته است. فیلمی که نشانههایی از دنیای سرد، اندوهناک و ملالآور فیلم های آنتونیونی را در خود دارد. یک سال قبل از آنکه وونگ کاروای این فیلم را بسازد در یک نظرخواهی دربارهي بهترین فیلمهای دوران زندگیاش از دو فیلم اسم میبرد: جویندگان جان فورد و کسوف آنتونیونی. وی دربارهی کسوف میگوید: «در پایان سینماهای از لوکیشنهای خالی فیلم را میبینیم و ناگهان در می یابیم که این فیلم درباره مونیکا ویتی و آلن دلون نبود بلکه درباره مکانهایی بود که آنها زندگی کردند.»
در حال و هوای عشق نیز بیشتر فیلمی دربارهی مکان و دربارهی هنگ کنگ دههی شصت است تا درباره آقای چائو و خانم چان. یعنی مکانی که این دو که در آن با هم آشنا شدند، عشق ورزیدند و بهنحو دردناکی از هم جدا شدند.
خانم چان با بازی تونی لیونگ، روزنامهنگار است. آنها در یک روز به آپارتمان جدیدی اسباب کشی میکنند و همسایهی دیوار به دیوار هم میشوند.
این دو به زودی پی میبرند که همسرانشان پنهانی با هم رابطه دارند این خیانت موجب نزدیکی آنها به هم می شود و به تدریج عشقی عمیق بین آنها شکل میگیرد اما آنها نمیخواهند راه همسرانشان را دنبال کنند.
فضای فیلم بین خیانت و وفاداری حرکت می کند. زوج عاشق با اینکه میل و کشش به هم دارند اما از سوی دیگر نمیخواهند به همسرانشان خیانت کنند. آنها از ابتدا میدانند عشقشان سرانجامی ندارد و این خودآگاهی جنبهی تراژیکی به وضعیتشان میبخشد عشقی ممنوع و ناممکن که در نهایت به جدایی و دوری میانجامد.
موسیقی این فیلم کار آهنگساز واحدی نیست و وونگ کاروای برای ساوند ترک آن از قطعههای مختلف ساختهی آهنگسازان ژاپنی و آمریکایی مثل شیگرو و اومه بایاشی و مایکل گالاسکو و آوازهای چینی و ترانههای نت کینگ کول استفاده کرده است.
عنوان اصلی فیلم برگرفته از نام یکی از ترانههای مشهور نت کینگ کول، خوانندهی بزرگ موسیقی جاز آمریکایی است ترانهای با عنوان (I am in the mood for love) که نت کینگ کول در سالهای دههی ۶۰ خوانده است.
تم اصلی فیلم بر دوش قطعهای از ساختههای شیگرو اومه بایاشی، آهنگساز برجستهی ژاپنی و سازندهی موسیقی فیلم خانهی خنجرهای پرنده. باشی نام دارد در سال ۱۹۹۱ برای فیلمی به همین نام اثر سوزوکی سی جون فیلمساز ژاپنی ساخته است.
ازی عاشقانه و زیبا که با سازهای زهی نواخته شده و بارها در فیلم شنیده میشود اصولا تکرار صحنه ها و یا توهم تکرار آنها یکی از تمهید های سینمایی و سبکی وونگ کاروای در این فیلم است. مثل صحنهای که خانم چان با سطل برنج از پلهها بالا میرود و آن سه بار در فیلم تکرار میشود. در واقع وونگ کاروای با این شگرد سینمایی بر یکنواختی زندگی کاراکترهای فیلم تاکید میکند. وی برای انتقال این حس یکنواختی و تکرار لحظههای کسالتبار، ملالآور و غمانگیز زندگی روزمرهی کاراکترهای فیلم، از موتیف زهی عاشقانهی م کردن استفاده میکنند تکرار این قطعه در فیلم به نحو موثری پوچی زندگی و غم و اندوه و غم و اندوه درون کاراکترها را منتقل میکند صدای ساز ویولا در این قطعه سحرانگیز است به طوری که بسیار دقیق و هوشمندانه انتخاب شده و بیانگر لحظه های تنهایی و خلوت آدمهای اصلی فیلم است. لحظههایی که آنها را میبینیم آرام و خاموش در خیابانها و کوچههای خلوت و تاریک هنگکنگ قدم میزنند و یا در کنج خلوت اتاق نشستهاند و سیگار میکشند. حتی اگر فیلم را ندیده باشید، باز هم این موسیقی میتواند این حس و فضا را به شما منتقل کند.
با این حال، برخی از منتقدان کوسیقی فیلم به آهنگهای آن ایراد گرفتهاند و گفتهاند که از یک جنس نیستند و تنوع غریبی دارند. از آوازهای اپرای عامه پسند چینی گرفته تا ترانههایی به زبان اسپانیایی از نت کینگ کول خواننده آمریکایی شاید ترکیب موسیقی های مختلف از جاهای مختلف در سال ۹۱ فیلم های اما این ترکیبات نو از نقاط قوت سام ترکیه است و در واقع با این کار سعی می کند ماهیت التقاطی مکانی را که کاراکترهایش در آن سکونت دارند یعنی هنگکنگ دههی ۶۰ را با استفاده از ترکیب ژانرهای مختلف موسیقی نشان دهد.
از خوانندگان بزرگ موسیقی جاز سیاهان است و صدایش در سالهای دههی شصت در هنگکنگ طرفداران زیادی داشت و مرتب از رادیو پخش میشد. در این فیلم سه ترانهی اسپانیایی با صدای نت کینگ کول شنیده میشود از جمله ترانهای با عنوان شاید شاید شاید که با تم اصلی فیلم که در آن همه چیز به آینده واگذار شده و در هالهای از ابهام به پایان می رسد ارتباط نزدیکی دارد. شاید خانم چان و آقای چائو بار دیگر روزی همدیگر را ببینند.
فیلمهای وونگ کاروای کیفیت بصری درخشانی دارند و نشاندهندهی شناخت درست او از تأثیر قدرتمند رنگ و نور در سینما و زیبایی شناسی آن است. نورپردازیهای کنتراست کریستوفر دویل و بینگ پینگ لی، فیلمبرداران فیلم به سبک فیلمهای نوآر و استفادهی آنها از رنگهای تیره، تلخی و اندوهی را که بر فضای فیلم حاکم است تشدید میکند.
قطعههایی هم که مایکل گالاسو آهنگساز آمریکایی بر اساس تم «یومه جی اومه بایاشی» برای این فیلم ساخته، در ارتباطی تنگاتنگ با این فضای بصری است.
با اینکه گذشته، موضوع فیلم در حال و هوای عشق نیست اما خاطرهی مربوط به گذشته حضور پر رنگی در فیلم دارد. در پایان نوشته در پایان فیلم نوشتهای روی پرده ظاهر میشود که بر این خصوصیت فیلم تاکید دارد: «گذشته چیزی است که او می توانست ببیند اما نمیتوانست لمس کند.»
این غیبت گذشته در زمان حال و حس نوستالژیک و حسرت مربوط به زمان از دست رفته را میتوان از ترانههای قدیمی چینی که در فیلم شنیده میشوند و بار نوستالژیک دارند احساس کرد. یکی از این ترانهها مربوط به خوانندهی زنی است به نام ژو ژوان که از خوانندگان محبوب دههی شصت هنگکنگ است و به خوانندهی «حنجره طلایی» شانگهای شهرت داشت.
در پایان فیلم، آقای چائو پس از جدایی از خانم چان به معبد خرابهای میرود تا به رسم روزگاران قدیم، راز عشق سودایی و ممنوع خود و خانم چان را در سوراخ دیوار معبد نجوا کرده و در آنجا مدفون کند. مایکل گلاسو تم «انکور وات» را برای این صحنه ساخته است. قطعهای که بیانگر فضای پایانی دلگیر فیلم و حس اندوهناک جاری در آن است.