امپرسیونیسم در موسیقی

جنبش امپرسیونیستی در موسیقی کلاسیک از اواخر دوره رمانتیک برخاست و بر احساسات، خلق و خو و نمادگرایی متمرکز بود و با الهام از جنبش هنرهای تجسمی به همین نام پدیدار شد که هر دو به جای یک داستان یا تصویر خاص، بر ثبت لحظات، برداشت‌ها و حالات زودگذر تمرکز می‌کنند. معنای واژه امپرسیونیسم یا تجسم‌گرایی به خوبی ماهیت آن را نشان می دهد. در واقع، امپرسیونیسم به عنوان یک جنبش مهم در موسیقی در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ام ظهور پیدا کرد، از جمله تاثیرگذاران این سبک کلود دبوسی و موریس راول بودند. گرچه این اصطلاح مورد علاقه دبوسی نبود، اما ماندگار شد. این نام به درستی ویژگی‌های زیبایی شناختی این موسیقی را توصیف می‌کند.

دبوسی اولین کسی بود که با قطعه سمفونیک خود در سال ۱۸۹۴(«Prélude à l’après-midi d’un faune»یا «پیش درآمد بعد از ظهر یک جانور») مخاطبان را شوکه کرد. در این قطعه کوتاه از نت‌های متعددی به سَبک موسیقی برلیوز و لایت‌موتیفِ (Leitmotif) ریچارد واگنر استفاده شده است. او از گام‌های کروماتیک و فواصل نامطبوع استفاده کرد، تکنیک دیگری که او در موسیقی واگنر تحسین می‌کرد. این رنگ‌آمیزی، همراه با گام‌های شش نتی تمام پرده (Whole Tone) و صداهای غیر معمول، کمک کرد که پیش‌درآمد دبوسی از سایر موسیقی‌های آن زمان متمایز شود. دیگر قطعه‌های ارکستری برجسته دبوسی، مانند La mer (۱۹۰۵)، از فرمت استاندارد سمفونی که هنوز توسط معاصرانی مانند گوستاو مالر و رالف وان ویلیامز اجرا می‌شد، پرهیز می‌کردند.

موریس راول بیشتر از دبوسی به فرم‌های کلاسیک وفادار بود، اما با این وجود برای کنسرواتوار پاریس که تفکر محافظه‌کارانه داشت بیش از حد رادیکال تلقی می‌شد. راول در ابتدا نام خود را از طریق موسیقی پیانو، از جمله «Pavane pour une infante défunte» در سال ۱۸۹۹ و «Gaspard de la nuit» در سال ۱۹۰۸ و کوارتت زهی او در سال ۱۹۰۵ به ثبت رساند. او بیشتر برای مخاطبان کلاسیک به خاطر آثار ارکسترال خود از جمله بولرو (۱۹۲۸) و اقتباس ارکستری از تصاویر موسورگسکی در یک نمایشگاه (۱۹۲۲) شناخته شده است.

تأثیر این جنبش را می توان در آهنگسازان دیگر نیز مشاهده کرد. آثار اریک ساتی که به‌خاطر قطعات عجیب و اغلب طنزآمیزش شناخته می‌شود، اغلب دارای کیفیت امپرسیونیستی در استفاده از بافت و فضا هستند. همچنین، عناصر امپرسیونیستی را می‌توان در آهنگسازانی مانند جورج گرشوین، چارلز ایوز، بلا بارتوک، موریس دوروفله، اولیویه مسیان و تورو تاکمیتسو نیز دید.

موسیقی امپرسیونیستی پیوندهایی با هنر بصری امپرسیونیستی دارد. هر دو جنبش در فرانسه متمرکز بودند و به دیدگاه‌ها و احساسات سنتی اشکال وارد می‌کردند. در جایی که نقاشان امپرسیونیست مانند کلود مونه، ادوارد مانه، پیر آگوست رنوار و ادگار دگا از قلم موها و چشم‌اندازی مبهم برای انتقال احساسات استفاده می‌کردند، آهنگسازان امپرسیونیستی مانند دبوسی، راول، اتورینو رسپیگی و اریک ساتی از گام‌های تمام پرده استفاده می‌کردند. استفاده از ارکستراسیون طنینی، هارمونی ساخته شده بر روی آکوردهای گسترده، استفاده از گام‌های تمام پرده و تمرکز بر ثبت لحظات و حالات زودگذر برخی از ویژگی‌های تعیین کننده آن هستند. آهنگسازان امپرسیونیست به جای بیان یک داستان واضح یا پیروی از فرم‌های سنتی به دنبال برانگیختن احساسات بودند.

ویژگی موسیقی امپرسیونیستی

موسیقی امپرسیونیستی برای چندین ویژگی شناخته شده است، از جمله:

  1. رد ساختار سنتی
    آهنگسازان امپرسیونیست زمان کمی را صرف تقلید از فرم‌های ساختاری ساخته شده توسط موتزارت، بتهوون و برامس می‌کردند. آن‌ها اغلب از ساختارهای رسمی سنتی اجتناب و در عوض از فرم‌های آزاد و اپیزودیک استفاده می‌کردند. دبوسی به طور خاص بر تعامل بین موتیف‌ها متمرکز بود. راول و شاگردش رالف وان ویلیامز احترام بیشتری نسبت به فرمالیسم نشان می‌دادند. با این حال، هیچ یک از این آهنگسازان به شدت به فرم‌های سنتی پایبند نبودند.
  2. هارمونی پیشرو
    موسیقی امپرسیونیستی با هارمونی‌هایی مشخص می‌شود که اغلب از تونالیته‌های مشخص سنتی فاصله می‌گیرد. این موسیقی از گام پنتاتونیک، گام تمام پرده، نت‌های مودال و آتونالیته که بر پایة توالی بدیعی از نواک‌ها و ترکیب آن‌ها استفاده می‌کردند. پذیرش چنین مفاهیم هارمونیکی گامی جسورانه به جلو در نظر گرفته می‌شد که اغلب برای ایجاد فضایی رویایی و اثیری استفاده می‌شدند. این نوآوری‌های هارمونیک به ایجاد احساسات و سیالیت در ترکیب‌بندی‌های امپرسیونیستی کمک می‌کرد. همچنین در این موسیقی، ملودی‌های قوی و به یاد ماندنی تمرکز اصلی نیستند، در عوض، ملودی‌ها، اغلب قطعات کوتاه و تلقین‌کننده هستند.
  1. فضا و حال و هوا
    موسیقی امپرسیونیستی به جای پیروی از یک ساختار روایی یا موضوعی دقیق بیشتر به برانگیختن حال و هوا، اتمسفر و تاثیرات حسی می‌پردازد. آهنگسازان اغلب از طریق ملودی‌های ظریف و هارمونی‌های شاداب به دنبال ثبت لحظات زود گذر و احساسات ظریف بودند. آهنگسازان امپرسیونیست به دلیل استفاده از بافت های مختلف و صدای‌های سازهای ارکستر با هدف ایجاد حالات و فضاهای احساسی شناخته می‌شدند. برخی از قطعات امپرسیونیستی روایت‌ها را بیان می‌کنند، اما برخی دیگر به سادگی احساسات عمومی را برمی‌انگیزند. آن‌ها اغلب بر خلق مناظر صوتی زنده و خاطره انگیز از طریق استفاده از رنگ‌آمیزی یا آرایش برای ایجاد کیفیتی رویایی تمرکز می‌کردند. آن‌ها از ویژگی‌های تیمبرال سازهای مختلف و ترکیب‌های ابزاری برای ایجاد بافت‌های درخشان و ظریف استفاده می‌کردند.

آهنگسازان امپرسیونیست توجه خاصی به بافت و تُن موسیقی خود داشتند و هدفشان ایجاد محیط‌های صوتی غنی و چندلایه بود. آنها اغلب از تکنیک‌هایی مانند ترکیب ارکسترال، نوک پدال و ترمولو برای دستیابی به حس عمیق و پیچیدگی در آهنگسازی خود استفاده می‌کردند. یک ارکستر را به عنوان پالت یک نقاش تصور کنید. امپرسیونیست‌ها از سازهای مختلف و طنین‌های منحصر به فرد آن‌ها (تیمبر) برای ایجاد بافتی درخشان و خاطره انگیز استفاده کردند. این می‌تواند شامل ترکیب‌ سازهای غیرمعمول یا برجسته کردن بخش‌های کمتر استفاده شده مانند چنگ باشد.

آهنگسازان امپرسیونیست مانند همتایان خود در نقاشی، از طبیعت الهام گرفتند و زیبایی، آرامش و فروغ آن را در موسیقی خود به تصویر کشیدند. آنها همچنین تکنیک هایی مانند استفاده از نور و سایه را برای ایجاد جلوه‌های امپرسیونیستی در صدا از هنرمندان تجسمی به عاریت گرفتند. آن‌ها در مناظر هارمونیک پرپیچ و خم حرکت می‌کنند. این ملودی‌ها اغلب دارای شکوفایی‌های زینتی و تغییرات ظریف هستند که به حس کلی سیالیت و بداهه‌پردازی کمک می‌کنند.

تاثیر موسیقی غیر غربی

آهنگسازان امپرسیونیست، به ویژه دبوسی، مجذوب صداها و گام‌های موسیقی غیر غربی، به‌ویژه موسیقی‌های جنوب شرقی آسیا و جاوا بودند.

دبوسی معمولا گام‌هایی مانند گام تمام پرده و گام پنتاتونیک (یک گام پنج نتی) در موسیقی خود بکار می‌برد که در سنت‌های غیرغربی رایج است. این گام‌ها کیفیتی منحصر به فرد و رویایی ایجاد می‌کند که در هارمونی غربی فالش بود.

موسیقی امپرسیونیستی اغلب دارای ریتم‌های آزادتر است. این را می‌توان نشانه‌ای از پیچیدگی ریتمیک موجود در برخی از سبک‌های موسیقی غیر‌غربی دانست.

تمرکز بر صداهای تداعی کننده و رنگ سازها در امپرسیونیسم ممکن است تا حدی از عناصر پرکاشن یا ضربی غنی و سازهای منحصر به فرد موجود در موسیقی غیر غربی الهام گرفته شده باشد. به عنوان مثال، دبوسی علاقه خاصی به موسیقی گاملان جاوه داشت که شامل متالوفون، طبل و گونگ است. تاثیر موسیقی غیر غربی به شکل دادن صدای متمایز و رویکرد نوآورانه به هارمونی و ریتم که مشخصه موسیقی امپرسیونیستی است کمک کرد.

به طور کلی، امپرسیونیسم در موسیقی نشان‌دهنده انحراف رادیکال از قراردادهای گذشته است و می توان به عنوان یک گسست از سبک نمایشی و پرشور رمانتیسیسم در نظر گرفت که امکانات جدید هارمونیک، بافتی و بیانی را در بر می‌گیرد. این یکی از تاثیرگذارترین جنبش‌ها در موسیقی کلاسیک غربی است که به الهام بخشیدن به آهنگسازان و مخاطبان به زیبایی و قدرت تداعی‌کننده‌اش، ادامه می‌دهد.

چند قطعه برجسته امپرسیونیست

کلود دبوسی

(«Clair de Lune» مهتاب) از سوئیت برگاماسک او – این قطعه معروف زیبایی بافت‌های درخشان و فضای تداعی کننده امپرسیونیسم را نشان می دهد.

«Prélude à l’après-midi d’un faune» – یک قطعه حسی و رویایی، که به دلیل استفاده نوآورانه از هارمونی و ارکستراسیون شناخته شده است.

موریس راول

«Daphnis et Chloé» این مجموعه نمونه‌ای عالی از ارکستراسیون استادانه راول و توانایی او در خلق مناظر صوتی است.

«Jeux d’eau (Play of Water)» یک قطعه پیانوی زیبا که حرکت و درخشش آب را با استفاده از فیگوراسیون سریع و بافت‌های درخشان به تصویر می‌کشد.

«La Péri» اثر پل دوکاس

اگرچه بیشتر شهرتش به خاطر شعر دوران رمانتیک شاگرد جادوگر (قطعه اصلی در فانتزی دیزنی) است، پل دوکاس در اواخر دوران حرفه‌ای خود امپرسیونیسم را بررسی کرد. این اثر از رویکردهای مشابهی برای تن و هارمونی استفاده کرده است.

منابع:
Grout, D. J., & Palisca, C. V. (2010). A history of western music (8th ed.). W. W. Norton & Company.
Lang, P. (1995). Impressionism in music. Indiana University Press.
Machlis, S. (2014). The enjoyment of music (10th ed.). W. W. Norton & Company.
MasterClass

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *