تاثیر موسیقی بر درمان بیماری‌ها

بعضی از دانشمندان به این نتیجه رسیده‌‌اند: «هنگامی که سایر توانایی‌ها آسیب دیده باشد، آن قسمت از مغز که موسیقی را درک می‌کند سالم باقی می‌ماند. ضمنا موسیقی می‌تواند حافظه را به حالت نخست برگرداند و به بیماران آسیب‌دیده مغزی کمک کند تا بهبود یافته و مهارت‌های از دست رفته را بازیابند. همچنین می توان برای کودکان عقب‌مانده برنامه‌ای موسیقایی ایجاد کرد تا بتوانند راه بروند و صحبت کنند. بنابراین تفاوت بین زبان و موسیقی در علم پزشکی این است که اگر دانشمندان بتوانند قفل عصب شناسی موسیقی را باز کنند، موسیقی در آینده می‌تواند فواید بی‌شماری به بار آورد.»

تاثیر موسیقی بر سکته مغزی

اساسا انسان از نیمکره چپ مغز برای صحبت کردن و از نیم کره راست مغز برای لذت بردن از موسیقی و دیگر مهارت‌های هنری استفاده می‌کند. در اثر سکته مغزی، مهارت‌های گفتاری به اشکال برمی‌خورد و امکان دارد که دست و پای قسمت راست بدن نیز از کار بیفتد ولی با وجود این اشکالات یک بیمار سکته مغزی که قادر به خواندن و نوشتن و یا صحبت کردن نیست، می‌تواند از موسیقی لذت ببرد و حتی دست فلج شده‌اش را به هنگام اجرای موسیقی حرکت بدهد. به عنوان نمونه استفان وید، یک بیمار سکته مغزی که قادر به تکلم وحتی نوشتن نام خود نبود، می‌توانست هارمونی‌های پیچیده و دشوار را بخواند. واژه‌ها را نمی‌توانست بخواند اما موسیقی را به خوبی می‌خواند.

متاسفانه تاکنون پزشکان پی نبرده‌اند که چگونه از قسمت‌های موسیقایی مغز انسان برای به کار انداختن قسمت گفتاری آن استفاده کنند و هدف غایی دانشمندان همین است.

تاثیر موسیقی بر اوتیسم

البته صدمات مغزی دیگری هستند که سازگارتر به نظر می‌رسند مثلا «تنی دوبلوا» بیست‌و‌یک ساله و مبتلا به بیماری اتیسم که سن عقلی او نه سال است و فقط می‌تواند بند کفش خود را ببندد و ساندویج درست کند، با وجود این می‌تواند هفتصد اثر موسیقایی را با ارگ الکترونیکی خود بنوازد. او به طرز خیال‌پردازانه می گوید:

هیچ چیز وجود ندارد که من نتوانم آن را با موسیقی بیان کنم

موضوعی که باید در نظر گرفته شود این است که اگرچه سن عقلی تنی، نه سال است، اما شخصیت موسیقایی او مطابق با یک فرد بزرگسال است و به هیچ وجه تحت تاثیر بیماری اتیسم قرار نگرفته است. با اینکه مکانیزم این معما هنوز حل نشده است، ولی شناخت این موضوع کمک می‌کند با نگرشی جدید به بیماران آسیب دیده مغزی کمک کنیم.

تاثیر موسیقی بر ناشنوایان!

مدارک مستدلی از اینکه بتهوون به هنگام ناشنوایی نیز آهنگ می‌ساخته در دست است که این کار را به منظور ایجاد آرامش در خود انجام می‌داده است. او نوشته است:

من موسیقی‌ام را به جای می‌گذارم تا مردم جهان را بهبود بخشد

الیزابت وارل، نوازنده نا‌شنوای ویولن آلتو که با ارکستر سمفونیک لندن کار می‌کند، سعی درادتوضیح دهد که چگونه آثاری را که با ساز خود می‌نوازد، تا حدی می‌شنود. دکتر رابرتسن می‌گوید که تنها توصیف علمی را که در این زمینه می‌توانیم بیابیم این است که الیزابت به منظور اینکه جای خالی حس شنوایی از دست رفته‌اش را پر کند، راه عصب‌شناسی جدیدی را توسعه داده است. می‌توان گفت که او به گونه‌ای سیستم شنوایی خود را از طریق احساس‌های دیگر موجود در بدن خود توسعه داده است.

تاثیر موسیقی بر زوال عقل

به گفته دکتر ویلسن، عمل دیگر ناحیه راست مغز، احساسات و هیجان است، پس موسیقی رابطه‌اش با احساسات نزدیک‌تر از واژه‌ها است. کلمات برای ورود به مغز، باید مراحلی را مانند گذراندن تصویر از ذهن، پشت سر بگذارند در جالیکه موسیقی مستقیما وارد مغز می‌شود. بنابراین اگر آهنگ‌هایی از دوران کودکی افراد مسن برای شان اجرا شود، می‌توانند با استفاده از آن، خاطرات گذشته را به یاد آورند.

درست مانند مارش نظامی، که سربازان را به طرف جبهه فرا می‌خواند، فرم‌های ریتمیک نیز می‌تواند به کودکان عقب‌مانده ذهنی و جسمی کمک کند تا راه بروند و برخی از بیماران پارکینسون را نیز که از نظر جسمی فلج هستند، به حرکت وا می دارد.

منبع:
مجموعه مقالاتی پیرامون دانستنی‌های علمی موسیقی، مصطفی کمال پور تراب، نشر نای و نی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *