دوران سلطنت خسرو پرویز را عدهای دورهٔ طلایی موسیقی ایران باستان میدانند. در دورهٔ خسرو پرویز موسیقیدانان برجسته ایرانی همچون باربد و نکیسا شکوفا شدند.
موسیقی در ایران باستان
در ایران باستان هنگام طلوع و غروب خورشید، گروه نوازندگان به نواختن طبل و کوس و کرنا میپرداختند. در بخش یسناهای اوستا آمده که پزشکان بیماران خود را با موسیقی درمانی، درمان میکردند. در آن دوران سه نوع موسیقی آئینی، بزمی و رزمی مرسوم بوده است، همچنین در جشنهای طبیعت و روزهای تاریخی، موسیقی ویژهای اجرا میشده است.
در عهد ساسانیان موسیقی و شعر در قیاس با دوران قبل از خودش اهمیت دوچندان یافت. موسیقی خنیاگری و شاعری رشد کرد. خنیاگران (دانشمندان علم موسیقی) در ردیف کارمندان اداری دولت ساسانی محسوب میشدند. در دوران ساسانیان به ویژه بهرام گور و خسرو پرویز موسیقیدانهایی زیر نظر وزیر دربار خرم باش کار میکردند. در جشنهای بزرگ، این نوازندگان و خنیاگران نواها و آهنگهای گوناگون اجرا میکردند. در زمان پادشاهی بهرام پنجم، ملقب به بهرام گور، خنیاگری و رامشگری مرتبهای فراتر یافت. اگر خنیاگری که در طبقه دوم بود، لیاقت و شایستگی کافی از خود نشان میداد به طبقه اول ارتقاء مییافت. خنیاگری حرفهای منحصر به دربار نبود. پس از دگرگونیهای زمان بهرام گور، تعداد خنیاگرانی که در مراسم شادمانی مردمان فقیر گرد میآمدند، افزایش یافت. در این زمان خنیاگران در میدانهای جنگ و نبرد هم حاضر بودند و بر اساس وقایع صحنه شعر میسرودند و ترانه میساختند. در شاهنامه فردوسی آمده است که بهرام گور تعداد ده هزار لوری (خنیاگر) از هند برای شادی و پایکوبی مردم به ایران آورد.

حضور باربد در دربار خسرو پرویز
دوران سلطنت خسرو پرویز را عدهای دورهٔ طلایی موسیقی ایران باستان میدانند. در دورهٔ خسرو پرویز موسیقیدانان برجسته ایرانی همچون باربد و نکیسا شکوفا شدند. نام باربد به صورت «پهلبد»، «فهلبد» و «باربد جهرمی» نیز در متون ثبت شده است. باربد نوازندهٔ عود (بربت، رود) بوده است. دربارهٔ نام بربت چند دیدگاه وجود دارد برخی معتقدند این واژه برگرفته از نام باربد است. به نظر نام این نوازنده چیرهدست بر رویسازی که پیشتر رود نام داشت ماندگار شده باشد.
معنی باربد (بار = رخصت، اجازه + بد/ badـ/ و/ bodـ/ (پسوند محافظ یا مسئول)، خداوندِ بار (بارگاه )، پرده دار، است.
باربد از طبقه هنرمندان بود که به زبان پهلوی آنان را گوسان و به فارسی میانه آنان را خنیاگر مینامیدند. این هنرمندان، موسیقیدان و شاعر بودند و داستانهای ایران باستان را خوب به خاطر میسپردند و آنها را به شعر درمیآوردند و سرودها را با سازهای خود میخواندند. بیشتر این خنیاگران برای مردم هنرنمایی میکردند و تنها دستهای از آنان، که مهارت و هنر بیشتری داشتند، میتوانستند به دربار شاهان راه یابند. باربد یکی از این هنرمندان موفق بود.
طبق روایت فردوسی، باربد خود را درخور مصاحبت خسروپرویز میدانست، امّا سَرکس (یا سرگیس)، رئیس خنیاگران دربار، از روی حسد مانع راه یافتن او به دربار میشد. سرانجام باربد تدبیری اندیشید و هنگامی که میهمانیِ بزرگی در کاخ شاهی برگزار میشد، به کمک باغبان دربار خود را در میان شاخههای درختان پنهان ساخت و با بربط خود سه لحن نواخت. نام این سه لحن عبارت بودند از دادآفرید، پیکارگُرد، سبز در سبز. خسرو پرویز مسحور هنرنمایی او شد و او را به دربار خود دعوت کرد. پس از آن، باربد رئیس خنیاگران دربار شد و نفوذش روزبروز افزون گشت و درباریان برای میانجیگری یا عرضه خواستهای خود از او کمک میخواستند. حتی شیرین، معشوقه خسروپرویز، نیز گاهی درخواست خود را به واسطه باربد به گوش شاه میرساند.
باربد چون خسرو را مجذوب نغمات نغز خویش دید:
فرودآمد از شاخ سرو سهی
همی رفت با رامش و فرهی
پرویز از دیدار وی شاد شد و او را شاه رامشگران خواند. فردوسی گوید :
بشد باربد شاه رامشگران
یکی نامداری شد از مهتران
باربد شاعری مدیحه سرا و غزل سرا و مرثیه سرا بوده است که به مناسبتهای گوناگون شعر میسروده و آن را با آواز به همراهی ساز میخوانده است؛ از جمله در جشنهای بزرگ ایرانی، مانند نوروز و مهرگان، و نیز در جشنهای درباری حوادث مهم را به شعر درمیآورده است.نظامی نام سی آهنگی را که باربد برای هریک از روزهای ماه ساخته بود آورده و همین نامها در بعضی فرهنگهای فارسی مانند برهان قاطع آمده است. خسروانیات را به او منسوب کرده و ظاهراً منظور از خسروانیات همان هفت راه موسیقی است.
سی لحن باربد
باربد برای مجالس بزم خسرو پرویز، ۳۶۰ قطعه با اصطلاح «دستان» ساخته بود که هر روز سال، یکی از آنها را مینواخت. در متون جدیدتر برای این دستانها واژههایی مثل «لحن»، «پرده»، «قول»، «ترانه» و «تصنیف» نیز به کار رفتهاست. هیچیک از منابع نام تمام این الحان را در خود ندارند. همچنین ۳۰ لحن از این بین، دارای اهمیت ویژهای بودند و با نام «سی لحن باربد» شناخته میشدند. باربد همچنین برای هر روز هفته نوایی ساخت که به هفتخسروانی معروف است.یکی از دستانهایی که باربد ساخت به نام دستگاه راست معروف است و امروز جز دستگاههای هفتگانه موسیقی سنتی ایرانی محسوب میشود.

باربد و نفوذ او در دربار شاه
خسروپرویز فرمان داده بود تا قصر بزرگی بنا کنند. پس از آن، کارگران از باربد خواستند که شاه را از پایان کار آگاه سازد. او نوایی به نام «باغ نخجیران» ساخت و آن را با ساز خود برای شاه خواند. سپس شاه از شیرین خواست که اگر درخواستی دارد از او بخواهد. شیرین از او خواست که در آن باغ دو جوی سنگی بسازد که در آنها می و شیر جاری باشد و در میان آن دو جوی قصری برای او بنا کنند. شاه خواهش او را پذیرفت، اما پس از مدتی آن را از یاد برد. شیرین که چنین دید از باربد خواست تا به شاه وعدهاش را یادآوری کند. باربد شعری سرود که بیانگر درخواست شیرین بود و آن را با عود خود نواخت. در برابر این خدمت، شیرین ملکی را در اصفهان به باربد بخشید که خانواده خود را به آن منتقل کرد.
هر گاه درباریان میخواستند خبر ناخوشایندی را به شاه بدهند و از واکنش شاه میترسیدند، از باربد کمک میگرفتند. یکی از آن موارد داستان مرگ شبدیز است که در کتابهای عربی نقل شده است. شاه سوگند خورده بود که هر که خبر مرگ شبدیز، محبوبترین اسب او، را بیاورد سزایش مرگ است. چون این حادثه روی داد، هیچ کس جرأت گفتن آن به شاه را نداشت. بناچار درباریان به باربد متوسل شدند. ظاهراً «شبدیز»، لحن بیست و سوم از الحان باربد، درباره این واقعه یا به هر حال در وصف این اسب بوده است.
در کتابهای عربی و فارسی مطالب بسیاری دال بر هنرمندی در شعر و موسیقی و بدیههسرایی و لطیفهگویی باربد نقل شده است. به روایت ابوالفرج اصفهانی، روزی باربد در حضور خسروپرویز ساز مینواخت؛ یکی دیگر از هنرمندان بر او رشک برد و هنگامی که باربد موقتاً از مجلس بیرون رفت، تارهای عود او را بر هم زد. باربد بناچار با همان ساز به نوازندگی ادامه داد، اما با چنان مهارتی نواخت که هیچکس متوجه نقص ساز او نشد و پس از پایان مجلس بود که شاه را از آن آگاه ساخت و مورد تحسین قرار گرفت.
کسانی که شاه بر آنان خشم میگرفت باربد را میانجی میگرفتند تا شاه آنان را ببخشاید. پایان زندگانی باربد نیز افسانهآمیز روایت شده است. به روایت فردوسی باربد چون خبر زندانیشدن خسروپرویز را شنید از جهرم به تیسفون شتافت و افسوس خود را در شعری که ساخته بود بیان کرد و آن را برای پرویز خواند و گریه کرد و سوگند خورد که سازهای خود را بسوزاند و دیگر ننوازد؛ آنگاه چهار انگشت خود را برید و به خانه رفت و سازهایش را سوزاند.
حافظ
مغنی نوایی بگلبانگ رود
بگوی و بزن خسروانی سرود
روان بزرگان ز خود شاد کن
ز پرویز واز باربد یاد کن…
اجرای زیبای استاد مسعود شعاری در نوازندگی سه تار با همراهی عود و کوزه را در ادامه تماشا کنیم.
دانشنامه جهان اسلام
تاملی در خنیاگری در ایران باستان، مجله دانشگاه اصفهان،
ENCYCLOPAEDIA BRITANNICA
سپاس فراوان از مطلبی که نوشتین