خاستگاه موسیقی به اولین روزهای حضور بشر روی این کره خاکی میرسد و اسطورهها نیز یادگار تمدنهای کهن هستند. اما اسطوره چیست و نقش موسیقی در آنها چگونه است؟ اسطورهها و افسانههای ملل راوی داستانهایی هستند که موسیقی را به عنوان یکی از ارکان زندگی انسانی به خوبی نشان میدهند. اسطوره روایت یا داستانی است که در آن خدایان یا ارباب انواع یک یا چند نقش اساسی دارند و این نقش، بیدار کردن انسان است. برخی از اسطورهشناسان، آن را دین تمدنهای اولیه در دوران پیش از گسترش ادیان توحیدی میدانند. شخصیتهای اسطورهای همیشه برتر از انسانند و در نظر معتقدانِ به آنها، این روایات بیانگر حقایق هستند نه خیالات. اسطورهها ابزار بشر دوران باستان برای تفسیر طبیعت و تاریخ، روح و اسرار آن هستند.
از این به بعد قصد داریم به موسیقی و داستانهای پیرامون آن در اسطورههای ملل گوناگون بپردازیم. ساز چنگ، شاید قدیمیترین سازی است که در آثار تمدنهای کهن به وضوح شواهدی بر وجودش از چندین هزار سال پیش وجود دارد. سازی که از یونان و مصر باستان تا ایران باستان، عوام و خواص به آن علاقه داشتند و داستانهای گوناگونی پیرامون آن ساختهاند. البته در تصاویری که خدایان یونان باستان را تصویر کردهاند، سازی که در دست آنها دیده میشود، بیشتر ساز لیر است. این ساز به تقلید از ساز چنگ ساخته شده، اما تفاوتهایی هم با آن دارد، برای آشنایی بیشتر با ساز چنگ و ساز لیر، میتوانید به مطالب دیگر مجله پیانو باربد مراجعه کنید.
هرمس و ساخت ساز لیر (چنگ رومی) از لاکِ لاکپشت
خدایان نخستین، موسیقیدانان و نغمهسرایان اعصار بسیار کهن بودند. هرمس در اسطورههای یونانی، پیامرسان بین خدایان و انسانها است. او فرزند زئوس، فرمانروای خدیان المپ و مایا، زیباترین و بزرگترین دختر میان هفت خواهر پلیادس بود. هرمس تنها چند ساعت پس از تولدش به دور از چشم مادر از قنداق خارج شد و به سوی چراگاه گاوهای آپولو، برادرش، رفت. در راه یک لاکپشت را کشت و هفت تار به لاک آن وصل کرد و ساز لیر (گونهای چنگ که امروزه به نام چنگ رومی معروف است) را ساخت و مدتی خودش را با آن سرگرم کرد. او به شیوهای ماهرانه و شگفتانگیز چنگی را که ساخته بود مینواخت. هرمس در گردش آن روز، ۵۰ گاو نر را از چراگاه آپولو پراکنده کرد. آپولو موضوع را فهمید و به زئوس شکایت کرد. زئوس به هرمس دستور داد تا گاوها را به آپولو برگرداند. در حال بحث و جدل بودند که هرمس ناگهان دستش به تارهای لیر دستسازش برخورد کرد و نوایی دلانگیز از آن برخاست. وقتی صدای این ساز به گوش آپولو رسید از خود بیخود شد. آپولو به هرمس گفت که حاضر است در ازای گرفتن چنگ، از شکایتش بگذرد و علاوه بر آن فرمانروایی چراگاهها را هم به هرمس بدهد.
پس هرمس (خدای سفر و پیامرسان خدایان کوه المپ) ساز لیر را ساخت و آن را به برادرش آپولو (خدای شعر و موسیقی) داد که به صدا در بیاورد، و صدا به حدی دلنشین بود که وقتی آن را در کوه المپ نواخت تمامی خدایان از خود بیخود شدند.
اورفئوس، چنگنواز و آوازخوانی بیمانند
پس از خدایان تنها چند تن از آدمیان قادر شدند تا در ردیف نوازندگان آسمانی قرار گیرند. اورفئوس بزرگترین آنها است. او پسر یکی از میوزها (در اساطیر یونان، دختران زئوس و نگهبانان هنرها بودند) و شاهزادهای اهل تراس بود. اورفئوس غیر از خدایان رقیب دیگری نداشت. هیچ کس و هیچ چیز نمیتوانست در برابر موسیقی او دامن از کف ندهد. هر چیزی خواه جاندار و خواه بیجان با شنیدن نوایش به دنبالش راه میافتاد.
در روزگاری که آرگونوتها (تعدادی از پهلوانان در اساطیر یونان) سوار بر کشتی آرگو شدند تا به «پشم زرین»، پشمی که میتوانست مرده را زنده کند، دست یابند، ارفئوس نیز آنان را همراهی کرد. هرگاه این دریانوردان خسته میشدند، اورفئوس سازش را برمیداشت و شروع به نواختن میکرد. آوای آسمانی ساز چنگ او، به دریانوردان نیرویی دوباره میداد و با قدرت بیشتری کشتی را به جلو میرانند.
چنگنوازی اورفئوس سرنشینان کشتی آرگو را از چنگ سیرنها نجات میدهد
یکی از خطراتی که دریانوردان یونان باستان را تهدید میکرد، آواز «سیرن»ها بود. سیرنها در اساطیر یونانی اینگونه توصیف شدهاند: سه موجود با صورتهای بسیار زیبای دختران جوان و بدن پرنده که دارای صدایی سحرآمیز بودند. سیرنها موجوداتی مرگبار بودند که با آوازشان دریانوردان را به بیراهه میکشاندند و آنها را به صخرههای مرگبار، جایی که در نهایت کشته میشدند نزدیک میکردند. در افسانهها یونانی، تنها دو بار پهلوانان یونانی توانستند از چنگ این آوازهخوانهای شوم جان سالم به در ببرند که یکی از آن نجاتیافتهگان، سرنشینان کشتی آرگو بودند. البته کشتی آرگو نجات خود را مدیون موسیقی اورفئوس است! در اساطیر آمده است که وقتی سیرنها شروع به خواندن کردند، اورفئوس نیز بیکار ننشست و دست به چنگ خود برد و همزمان آواز سرداد. نوای چنگ و آواز او به قدری خوش بود که دریانوردان کشتی آرگو بیش از آنکه اسیر سحر صدای سیرنها بشوند، جذب صدای چنگ اورفئوس شدند و به سلامت از گذرگاه سیرنها گذشتند. در برخی روایات آمده است که سیرنها به قدری از این موضوع خشمگین شدند که خودشان را به دریا پرتاب کردند و نابود شدند!
نوازندگی اورفئوس و جلب رضایت خدای جهان مردگان برای دوباره زنده شدن همسرش
دختران زیبا و جوان همگی شیفته صدای ارفئوس و نواختن چنگ او میشدند، اما از این میان دوشیزه مورد علاقه او اوریدیس (Eurydice) شد، اما سرنوشت غمگینی در انتظار وصال آنها بود. درست پس از مراسم ازدواج، عروس و گروهی از همراهانش در چمنزاری راه میرفتند که ناگاه یک افعی عروس را گزید و او را کشت. اورفئوس فوقالعاده دردمند شد، چنانکه در برابر این درد، تصمیم گرفت به دنیای زیرین (جهان مردگان) برود و بکوشد اوریدیس را دوباره به زمین بازگرداند. اورفئوس در جهان زیرین توانست پرسفونه (ملکه جهان زیرین) را با صدای چنگ مجذوب کند و اجازهٔ خروج اوریدیس را از هادس (خدای جهان زیرین) بگیرد، به شرط آنکه تا لحظهٔ خروج از آنجا به او نگاه نکند. اورفئوس به سمت جهان زندگان به راه افتاد در حالی که اوریدیس پشت سر او راه میآمد، وقتی به روشنایی وارد شد، مضطرب شد که نکند که همسرش پشت سرش نباشد، رو برگرداند تا مطمئن شود، اما اوریدیس هنوز آخرین گام به جهان روشنایی را برنداشته بود و هنوز در جهان تاریک بود. در لحظهای که اورفئوس رو برگرداند، اوریدیس تنها فرصت کرد به او بگوید: خداحافظ! و دوباره به جهان زیرین بازگشت.
ساز اورفئوس، به آسمانها عروج میکند
پس از ناکامی اورفئوس در بازگرداندن همسرش از جهان زیرین، دیگر به زنان بیانگیزه شد و آنها را پس میزد. همین موضوع باعث خشم ماینادادسها (زنان شادیخوار همراه دیونوسوس) شد. روزی در حالیکه در حال نواختن چنگ در زیر درختی بود، گروهی از مایندادسها به او حمله کردند. مایندادسها به سمت او هرچیزی که به دستشان میآمد پرتاب کردند. اما موسیقی اورفئوس به قدری تاثیرگذار بود که حتی اشیاء بیجان را فریفته خود میکرد و هیچکدام به او اصابت نمیکرد. سرانجام مایندادسها به او حمله کردند و بدنش را تکهتکه کردند و سرِش را به همراه ساز چنگش به رودخانه انداختند. سر اورفئوس در حالی که هنوز آواز میخواند شناور به پایین رودخانه روانه شد.
گفته میشود که سرِ اورفئوس به رود هبروس انداخته شد و در حالیکه همچنان آواز میخواند به دریا رسید و در «لبسوس» جایی که چنگاش را نیز آب بدانجا آورده بود، او را به خاک سپردند. آوردهاند که ساز چنگ اورفئوس به آسمانها رفت و با وساطت آپولو (خدای شعر و موسیقی) به صورت فلکی «لیرا» تبدیل شد. وقتی این نقش آسمانی با تمام ستارگانش به خوبی دیده شود شبیه یک ساز لیر است.
خوب است که این مطلب را با صدای آرامشبخش ساز چنگ به پایان برسانیم، در ویدیو زیر اجرای قطعه «زیر بالهای سپید» را با ساز چنگ سلتیک، توسط نوازنده روس، Alizbar میبینید.
منتخب منابع:
Cmuse
تاریخ ما
نجوم ایران
Roman and Greek Gods