آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم، دیدگاهی منحصربهفرد و عمیق درباره ماهیت موسیقی داشت. شوپنهاور بر خلاف بسیاری از معاصران خود که عمدتاً بر جنبههای عقلانی و منطقی هستی تمرکز داشتند، در قلمرو زیباییشناسی به کاوش در ابعاد عمیقتر تجربه انسانی پرداخت. محور فلسفه او مفهوم «اراده» بود، که او معتقد بود نیروی اساسی زیربنای همه پدیدههای جهان است.
از نظر شوپنهاور، اراده صرفاً یک انگیزه عقلانی یا آگاهانه نبود، بلکه یک انگیزه کور و ناخودآگاه بود که در تمام جنبههای هستی نفوذ میکرد. این نیروی محرکه تمام خواستهها، اعمال و انگیزههای انسان بود. درک شوپنهاور از اراده به شدت تحت تأثیر فلسفههای شرقی مانند هندوئیسم و بودیسم بود که بر تقدم میل و رنج در زندگی انسان نیز تأکید داشتند.
یکی از جذابترین جنبههای فلسفه شوپنهاور تفسیر او از موسیقی به عنوان بیان مستقیم اراده بود. برخلاف دیگر اشکال هنری مانند نقاشی یا ادبیات، که او معتقد بود تنها بازنمایی یا انعکاس واقعیت هستند، موسیقی به جوهره وجود خود دست زد. برای شوپنهاور، موسیقی فقط یک تنظیم دلپذیر از صداها نبود، بلکه یک رسانه عمیق و متعالی بود که از طریق آن میتوان اراده اساسی را بیان و درک کرد.
شوپنهاور و موسیقی، «موسیقی ملودی است که متن آن جهان است»
دیدگاه شوپنهاور از موسیقی به عنوان تجلی اراده، پیامدهای عمیقی برای چگونگی درک تأثیرات آن بر روان انسان داشت. او معتقد بود که موسیقی این قدرت را دارد که از منیت فردی فراتر رود و شنوندگان را با حقیقتی عمیقتر پیوند دهد. وقتی در موسیقی غوطهور میشویم، بهطورموقت از محدودیتهای آگاهی خود فرار میکنیم و با اراده جهانی که در همه هستی نفوذ میکند، ادغام میشویم. این تجربه «از دست دادن خود» در موسیقی، برای شوپنهاور، شبیه رهایی لحظهای از چرخه بیپایان میل و رنج بود که مشخصه وجود انسان است.
توانایی موسیقی در برانگیختن احساسات عمیق و طنیناندازی با مردم در سطح شخصی، برای شوپنهاور، گواه دیگری بر اهمیت عمیق آن بود. خواه ملودیهای سربهفلککشیده یک سمفونی باشد یا ریتمهای محرک یک آهنگ راک، موسیقی ظرفیت منحصربهفردی دارد که ما را به روشهایی سوق دهد که با توضیح منطقی مخالفت میکنند. شوپنهاور معتقد بود که این قدرت عاطفی موسیقی از ارتباط مستقیم آن با اراده سرچشمه میگیرد؛ با دور زدن عقل و توسل مستقیم به احساسات، موسیقی میتواند تا هسته وجود ما نفوذ کند.
فلسفه شوپنهاور همچنین جذابیت جهانی موسیقی را در فرهنگها و دورههای زمانی روشن میکند. صرفنظر از سلیقهها یا ترجیحات فردی ما، همه ما میتوانیم زیبایی و قدرت ذاتی موسیقی را تشخیص دهیم و از آن قدردانی کنیم. شوپنهاور این را به عنوان شواهد دیگری از توانایی موسیقی در بهره بردن از چیزی عمیقتر و اساسیتر از ترجیح شخصی صرف میدید؛ این به تجربه جهانی انسان از شادی، غم و اشتیاق اشاره کرد.
یکی از برجستهترین جنبههای فلسفه موسیقی شوپنهاور، اصرار او بر جایگاه منحصربهفرد آن در میان هنرها بود. در حالی که سایر اشکال هنری مانند نقاشی یا ادبیات به دلیل تکیه بر بازنماییها یا ایدهها محدود بودند، موسیقی آزاد بود تا جوهر ناب خود اراده را بیان کند. شوپنهاور معتقد بود که این موسیقی را به عنوان اصیلترین و مهمترین شکل هنری متمایز میکند که قادر به انتقال حقایقی است که از محدودیتهای زبان یا تصویر فراتر میرود.
ایدههای شوپنهاور در مورد موسیقی البته بدون منتقد نبود. برخی معتقد بودند که تأکید او بر جنبههای عاطفی و غیرمنطقی موسیقی، کیفیتهای فکری و صوری آن را نادیده میگیرد. دیگران این ادعای او را مبنی بر اینکه موسیقی می تواند بینش واقعی نسبت به ماهیت واقعیت ارائه دهد زیر سوال بردند و استدلال کردند که این در نهایت یک تجربه ذهنی و زودگذر است.
علیرغم این انتقادات، فلسفه موسیقی شوپنهاور تا به امروز همچنان تأثیر قدرتمندی بر متفکران و هنرمندان دارد. اصرار او بر توانایی منحصربهفرد موسیقی برای بیان جوهر هستی، آهنگسازان، موسیقیدانان و دوستداران موسیقی بیشماری را در طول قرنها الهامبخش کرده است. از سمفونیهای عالی بتهوون تا آزمایشهای آوانگارد جان کیج، موسیقی همچنان ما را مجذوب زیبایی و قدرت بیزمان خود میکند.
نتیجه
فلسفه موسیقی آرتور شوپنهاور دیدگاهی عمیق و تامل برانگیز در مورد ماهیت تجربه انسانی ارائه میدهد. شوپنهاور با تفسیر موسیقی به عنوان بیان مستقیم اراده نهفته، ما را به بازنگری در درک خود از این جهانیترین اشکال هنری دعوت میکند. چه در حال گوش دادن به یک سمفونی در سالن کنسرت یا یک آهنگ پاپ در رادیو باشیم، موسیقی این قدرت را دارد که ما را به حرکت درآورد، ما را بالا ببرد و ما را با چیزی بزرگتر از خودمان مرتبط کند. به قول خود شوپنهاور «موسیقی ملودی است که متن آن جهان است».
منابع
Schopenhauer, A. (1818). The World as Will and Representation.
Schopenhauer, A. (1819). The World as Will and Representation, Volume 2.