وقتی یک قطعه موسیقی با سرعت (تمپو) اشتباه نواخته میشود، معمولا سخت است که متوجه بشویم چه قطعهای اجرا شده است. این موضوع به این خاطر است که مغز ما از ریتم استفاده میکند تا صداها را درک کند.
دکتر دومینیکا بوتی (Domenica Bueti)، متخصص عصبشناسی از مرکز مطالعات پیشرفته در تریست ایتالیا، معمولا زمانی که درباره اهمیت درک زمان، سخنرانی میکند، یک ورژن اندکی دستکاری شده از ترانهای را اجرا میکند. دوست پیانیستاش همان نتها را میزند، فقط با سرعتی متفاوت. اتفاقی که میافتد این است که بسیار به ندرت کسی آن ترانه را تشخیص میدهد. او دراین باره می گوید:
وقتی من این قطعه را با سرعت درست اجرا میکنم، تقریبا همه آن را تشخیص میدهند. معمولا خود مردم از اینکه تغییر سرعت اجرا چقدر میتواند در درک آنها تاثیرگذار باشد، تعجب میکنند.
پردازش زمان، برای بسیاری از حرکتهای روزمره از راه رفتن تا ورزش کردن اهمیت زیادی دارد. این زمان است که حرکتها را متناسب و متعادل میکند، این اتفاق برای مثال زمانی میافتد که دست شما با یک راکت تنیس به توپ ضربه میزند. این نوع حرکات جلوهای از زمانمند بودن حرکات بدن در تعامل با عوامل محیطی هستند. مشاهده یک سال اول زندگی انسان نشان داده است که فعالیتهای حرکتی بدن به طور معمول با جهشهای ریتمیک شروع میشوند.
برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره این موضوع، مطلب ارتباط ریتم موسیقی و بدن را در مجله پیانو باربد بخوانید.
دکتر بوتی در حال مطالعه بر روی این موضوع است که مغز انسان چطور وقفههای زمانی در بازههای بین میلیثانیه تا چند ثانیه را درک میکند. برای مثال، مغز چنین بازههای زمانی کوتاهی را حین گوش دادن به موسیقی میتواند ادراک کند. دقیقا همین بازههای کوتاه زمانی است که در درک گفتار (speech) تاثیر دارد، چراکه همین توقفهای چند صدم ثانیهای است که بر معنای هجاها و کلمات تاثیرگذار است. دکتر آلن لنگوس (Alan Langus )، متخصص عصبشناسی در دانشگاه پستدام آلمان در این باره میگوید که ما از نظمها و توالیهای مشخصی در گفتار استفاده میکنیم تا شنونده درک مشخص و مورد نظر ما را از گفتار داشته باشد و دقیقا همین در فرآیند یادگیری زبان کودک هم اتفاق میافتد.
زمانی که نوزادان و کودکان هنوز خودشان نمیتوانند گفتار را درک کنند، این توانایی را دارند که سرنخهای ریتمیک موجود در گفتار را درک کنند و با استفاده از آنها میفهمند که کلمه کجا شروع میشود و کجا تمام میشود و کلمات چطور در کنار هم تشکیل یک جمله میدهند.
اینکه مغز انسان چطور زمان و به تبع آن ریتم را درک میکند، همچنان از مسائل رازآلود در عالم دانش محسوب میشود. اگرچه که تا الان میدانیم مناطق مشخصی در مغز انسان مسئول دریافت و رمزگشایی اطلاعات حسی مثل آنچه میبینیم و میشنویم هستند و این مناطق در پردازش زمان دخیل هستند. اما اینکه این مناطق چطور با یکدیگر تعامل میکنند و همچنین مکانیزمهای درک دیرش زمان همچنان در هالهای از ابهام هستند. به همین ترتیب، هنوز نمیدانیم که آیا، مکانیزمهای مشابهی در زیربنای انواع اطلاعات ریتمیک مانند آنچه در موسیقی و گفتار است، وجود دارد یا نه. دکتر لنگوس میگوید:
فهم بهتر مکانیزمهای دخیل در فرآیند ادراکات حسی مرتبط با زمان در مغز، کمک میکند تا ارتباط بین ریتم موسیقی و ریتم گفتار را بهتر متوجه شویم.
اگر چنین ارتباطی بین ریتم موسیقی و گفتار وجود داشته باشد به این معنا است که آموزش موسیقی میتواند برای کسب مهارتهای زبانی مفید باشد.
تاثیر ریتم موسیقی بر مغز
دکتر لینگوس و همکارانش در پروژهای به نام RHYTHMSYNC روی این موضوع که مغز چطور ریتم در موسیقی و گفتار را پردازش میکند مطالعه کردهاند.
در مطالعات قبلی، معمولا روال کار اندازه گیری زمان واکنش بود، مثل ضرب گرفتن با ضربه زدن. یا اینکه مستقیما واکنشهای مغز را زیر نظر میگرفتند. اما دکتر لینگوس و همکارانش در این پژوهش رویکرد تازهای را در پیش گرفتند. آنها از روش ردیابی چشم (Eye tracking) در این مطالعه بهره بردند. در آی ترکینگ یا ردیابی چشم، فعالیتهای چشم را اندازهگیری میکنند. در این مطالعه تغییر اندازه مردمک چشم در زمان با ریتم اندازهگیری شد که به مراتب از روش اسکن مغز هم کم هزینهتر است. دکتر لینگوس درباره این روش می گوید:
در این روش به جای اینکه ما از آزمایششوندگان بخواهیم که با ریتم ضرب بگیرند یا حرکتهایشان را با ریتم هماهنگ کنند، چیزی را اندازهگیری میکنیم که مغز آن را به طور خودکار در واکنش به ریتم انجام می دهد.
در این مطالعه برای آزمایششوندگان به طور مجزا یک قطعه موسیقی و یک قطعه گفتاری پخش شد و حرکات مردمک چشم آنها ثبت شد. آنچه مشاهده شد، نشان داد که مردمک چشم به تغییرات ریتم واکنش نشان میدهد و این واکنش ربطی به موسیقایی یا گفتاری بودن ریتم ندارد.
این آزمایش نشان داد که مغز نمیتواند بین ریتم موسیقی و ریتم گفتار تفاوت قائل شود. به این معنا که محرک چه موسیقایی باشد و چه گفتاری در سطح تشخیص زمان (دیرش و توقفها) مغز هر دو را به طور یکسان پردازش میکند. اگرچه که هنوز جزئیاتی زیادی در این مورد ناشناخته مانده است. ریتم موسیقی و ریتم گفتار تفاوتهای بارزی دارند. از جمله اینکه ریتم در موسیقی دارای توقفهای منظم است درحالیکه در گفتار چنین نیست. دکتر لینگوس میگوید که موضوع پژوهش آنها در حال حاضر دقیقا همین موضوع است. اینکه بفهمند با وجود تفاوت و تنوع سکوتها و وقفههای زمانی در ریتم گفتار، مغز چطور رویهمرفته ریتم گفتار را درک میکند.
این تیم پژوهشی در حال مطالعه درباره ادراک ریتمیک گویشور یک زبان از زبانهای خارجی است که به لحظ ریتم با زبان مادری او تفاوت دارند. آزمایششوندگان گروهی از گویشوران زبان آلمانی هستند و درک آنها از دو زبان فرانسوی و ایتالیایی که در آنها هجا دارای طول زمانی یکسانی هستند بررسی میشود. سپس درک این گویشوران را نسبت به زبان هلندی و لهستانی که دارای وقفههای زبانی یکسانی بین هجا هستند، بررسی میکنند.
تاثیر ریتم گفتار بر مغز
اگر بتوان توانایی درک ریتم را در نوزادان و کودکان زیر نظر گرفت، امکان تشخیص مشکلات زبانی آنها در سنین بسیار پایین هم وجود خواهد داشت. دکتر لنگوس در این باره میگوید که معمولا وقتی میتوان به مشکلات زبانی کودکان پی برد که شروع به یادگیری خواندن میکنند. تشخیص نقص در مهارتهای زبانی به دلیل اینکه متغییری برای اندازهگیری در کودکان سنین پایین وجود ندارد، بسیار دشوار است.
تیم تحقیقاتی دکتر لنگوس روی نوزادان ۵ تا ۶ ماه آزمایش ردیابی چشم را انجام دادهاند که ببینند مردمک چشم این نوزادان در واکنش به درک ریتم، تغییر میکند. نتایج این پژوهش در حال بررسی است. اگر تایید شود که بین درک ریتم موسیقی و ریتم در زبان واقعا ارتباط معنادار وجود دارد، آنگاه میتوان گفت که نوزادانی که توانایی تطبیق با ریتم موسیقی را ندارند در سنین بالاتر در مهارت خواندن دچار مشکل جدی هستند. نتایج این تحقیقات میتواند در تشخیص زودهنگام مشکل در مهارتهای زبانی بسیار موثر باشد.
منبع:
HORIZON