مطابق مقالهای در نشریهی گاردین، بتهوون حتی موقع نوشتن آخرین قطعهی خود به طور مطلق ناشنوا نبوده و شنوایی اندکی در گوش چپ او باقی مانده بود. مقالهی مذکور، این ادعا را به یک مورخ موسیقی به نام تئودور آلبرشت Theodore Albrecht نسبت میدهد که حوزهی پژوهشی او زندگی و موسیقی بتهوون است.
آأبرشت میگوید که بتهوون نه تنها در ابتدای سمفونی نهم یعنی در سال ۱۸۲۴ کاملا کر نبوده، بلکه تا دو سال بعد از آن هم چیزهایی میشنیده، اگرچه بخش اعظمی از شنواییاش را از دست داده بود.
بسیاری از موسیقی شناسان معتقدند بتهوون در سال های آخر زندگی شنوایی خود را به طور کامل از دست داده و آخرین آثارش از جمله سمفونی مشهور نهم را در کری مطلق خلق کرده است.
به هر روی شنوایی بتهوون در سال 1978 رو به زوال گذاشت. او به یکی از دوستانش گفته بود که:
اگر حرفه ام هر چیز جز موسیقی بود (تحمل) اوضاع آسان تر می شد اما در حرفهی من این ترسناک است. او از سمعک شیپوری (ear trumpet) هم استفاده کرد اما فایدهی اندکی داشت. از سال ۱۸۱۸ با خودش دفترهای مکالمه همراه داشت و دوستان و آشنایانش در آن حرفهایشان را مینوشتند و او با صدای بلند به آنها جواب میداد.
براساس مقالهی گاردین، گزارشی به تاریخ ۱۸۱۲ نشان میدهد که بتهوون زمانی در کافهی محبوبش به غریبهای کمشنوا برمیخورد که از بتهوون راه حلی برای مشکل شنواییاش میخواهد. بتهوون در پاسخ به او چنین مینویسد: حمام و شرایط آبوهوایی «country air » میتواند خیلی چیزها را تقویت کند. فقط از ابزارهای مکانیکی (سمعک شیپوری) زود استفاده نکن. من با استفاده نکردن از آن، تا حدی از گوش چپم محافظت کردم. اگر امکانش بود نوشتن بهتر است، اینگونه شنواییات کمی در امان میماند!»
در سال ۱۸۲۴ یک موزیسین در ملاقات با بتهوون به او میگوید: «میتوانی پیشدرآمد را بهتنهایی رهبری کنی. رهبری کل کنسرت به شنواییات آسیب زیادی میرساند. توصیه میکنم این کار را نکنی!»
آلبرشت میگوید که این دفترهای مکالمهی بتهوون بهنوعی معادلات را بر هم میزنند. از بین شواهد به جا مانده (۲ نمونه در محل تولد او یعنی خانهی بتهوون در شهر بن آلمان و ۱۳۷ نمونه در کتابخانهی دولتی برلین) او ۲۳ نمونه پیدا کرده که اشارهی مستقیم به موضوع شنوایی بتهوون داشتهاند و تخمین میزند که دهها نمونهی دیگر هستند که نشان میدهند «بتهوون هنوز یک چیزهایی میشنیده است.»
برخی موسیقیشناسان میگویند که بتهوون با ضعیف شدن شنواییاش در قطعههایی که میساخت از نتهای پایینتر و متوسط استفاده میکرد و فقط وقتی که کاملا کر شده بود، با تکیه بر حافظه و تخیلش مجددا از نتهای بالا استفاده کرد. آلبرشت با توجه به دامنهی زیروبمیهایی که در آخرین سمفونی استفاده شده است این فرضیه رارد میکند:
«من فکر میکنم این درست نیست. اگر این طور است، پس دربارهی پیکولو (ی بالا) در ابتدای سمفهونی نهم و کنترباسهای پایین آن چه توضیحی دارید؟ در این سمفونی از همهی دامنههای صدایی استفاده شده است. او قادر بود با گوش درونی بشنود. شگفتانگیز است.»
در حال حاضر، آلبرشت مشغول ویرایش شواهد مربوط به «دفتر گفتوگو» و ترجمهی آنها از آلمانی به انگلیسی برای اولین بار است. حاصل کوشش او در قالب دوازده جلد کتاب توسط انتشارات ماموت و همچنین در قالب جلد سوم «دفتر مکالمهی بتهوون» منتشر خواهد شد. موضوع این کتابها بسیار متنوع است و از موسیقی و سیاست گرفته تا لیست خریدهای بتهوون را در بر میگیرد. در سال ۱۹۶۸ یک ناشر علمی آلمانی اینها را منتشر کرد اما شکل و محتوای آن کمی پیچیده و مبهم بود. در ترجمهی انگیسی آن برای هر صفحه پاورقیهایی قرار داده شده که به خوانندگان کمک میکند ارتباط بین شواهد را بهتر درک کنند. با انتشار این گفتوگوها، دوستداران انگلیسیزبان بتهوون بالاخره میتوانند بفهمند که او و دوستانش دربارهی چه موضوعاتی صحبت میکردند.
شواهدی که نشان میدهد بتهوون اندکشنوایی خود را تا پایان عمر داشته هرگز با این حقیقت که سختی بیش از حدی را تحمل میکرده منافاتی ندارد.
منبع
The Guardian